۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

دربارۀ رمان «تورگنیف خوانی»




دربارۀ رمان «تورگنیف خوانی» نوشتۀ «ویلیام تِرِوِر» / علی چنگیزی/ (دانوش)
رمان «تورگنیف خوانی» اولین رمانی است که از «ویلیام ترور» به فارسی ترجمه شد و از قضا بهترین رمان نویسندۀ شهیر و پا به سن ایرلندی هم هست که به خاطر آن نامزد جایزۀ ادبی بوکر هم شد. شاید «ویلیام تِرِوِر» و آثارش کمتر برای خوانندگان فارسی زبان شناخته شده باشد. نویسنده‌یی که برای آثارش و داستان‌های کوتاهش جایزه‌های متعددی از جمله جایزۀ «اوهِنری» را برده است. منتقدان، او و آثارش را ادامه دهندۀ راه و روش «جیمز جویس» دیگر نویسندۀ ایرلندی می‌دانند. خود «تِرِوِر» هم اذعان دارد که در داستان‌های کوتاهش تحت تاثیر آثار «جیمز جویس» بوده است. نوشته‌های «ویلیام تِرِوِر» بیان کنندۀ موقعیت‌های رقت‌بار زندگی انسان‌ها و شوربختی آن‌هاست. «ویلیام تِرِوِر» این شوربختی را در هویت مردم ایرلند می‌داند. «ویلیام تِرِوِر» در آثارش مردمی را به تصویر می‌کشد اسیر سنت‌ها، پرت افتاده و گرفتار در فضای خشک و سنت‌زدۀ ایرلند. در بیشتر داستان‌های او که معمولاً در ایرلند اتفاق می‌افتد شاهد تاثیر تاریخ و گذشتۀ یک ملت بر افرادی هستیم که در زمان حال زندگی می‌کنند این گذشته در زندگی کارکترهای «تِرِوِر» تاثیری تراژیک می‌گذارد و شاید به همین دلیل فضای اغلب داستان‌های «تِرِوِر» سنگین و ماتم‌زده است. انگار آسمان داستان‌های او همیشه ابری است با فضایی خاکستری و سقفی کوتاه. این فضای سرد و بی‌روح فضای غالب آثار «ویلیام تِرِوِر» است و «تورگنیف خوانی» هم به عنوان بهترین اثر او از این امر مستثنی نیست.
در «تورگنیف خوانی» دو داستان همزمان و به طور موازی پیش می‌روند و در انتها به هم می‌رسند. در صحنۀ آغازین کتاب «زنی لاغر اندام با ظاهری نحیف که هنوز پنجاه و هفت ساله نشده» را می‌بینیم که گوشۀ میز نشسته و با دقت غذا می‌خورد. این حس به خواننده منتقل می‌شود که هیچ چیز غیرمعمولی در این زن وجود ندارد اما کم‌کم که داستان پیش می‌رود درمی‌یابیم که این زن برای فرار از زندگی زناشویی سرد و از آغاز محکوم به شکستش خودش را به دست جنون سپرده و به دلیل همین جنون خودخواسته‌اش در آسایشگاه روانی بستری است و سی سال از عمرش را در این آسایشگاه گذرانده است. اسم این زن «مری لوئیس» است. در فصل بعد کتاب چهرۀ «مری لوئیس» را در جوانی و حدود سی سال قبل می‌بینیم. چهره‌یی با حالتی کودکانه و چشم‌های آبی و صورتی بیضی شکل. «تورگنیف خوانی» در واقع قصۀ «مری لوئیس» است. «مری لوئیس» با ازدواج بی‌عشقش با مردی به نام «المر کواری» -که با وجود پاکدلیش اسیر همان فضای ماتم‌زده است- وارد خانواده‌یی می‌شود که او را قبول ندارند. «المر کواری» تنها برای این با «مری لوئیس» ازدواج می‌کند که نسلش منقرض نشود. خواهرهای «المر کواری» نتوانسته‌اند شوهری برای خود به تور بزنند و ترس این همیشه وجود دارد که نبادا مغازه‌یی که مال آن‌هاست و یادگار قرن دیگری است پس از آن‌ها به اقوام دورشان برسد. رابطۀ «مری لوئیس» و االمر لوئیس» در سه‌شنبه روزی شروع می‌‌شود و به ازدواجی مصلحتی می‌انجامد. و از آغاز رابطۀ سرد بین «مری لوئیس» و خواهرهای شوهرش آغاز می‌شود و سردی مزاجی شوهرش، «المر» هم مزید بر علت می‌شود که «مری لوئیس» روزبه‌روز بیشتر به دنیای درونش پناه ببرد و تنهاتر شود. با فروریختن «مری لوئیس» به درونش ما بیشتر با گذشتۀ او و آرزوهای برباد رفته‌اش آشنا می‌شویم. «مری لوئیس» بیشتر مواقع به تنهایی برای دوچرخه‌سواری بیرون می‌رود و در یکی از این گشت و گذارهایش با «رابرت»، پسرخالۀ بیمارش، برخورد می‌کند که روزی روزگاری به او علاقه داشته است. برقراری دوباره رابطه دوستی «مری لوئیس» با «رابرت» باعث نجات روح «مری» می‌شود و رابرت به زودی «محرم اسرار» «مری» می‌شود. در این دیدارها «رابرت» او را با «تورگنیف» نویسنده روسی و آثارش آشنا می‌کند. بعد از مرگ ناگهانی «رابرت» «مری لوئیس» خرد می‌شود و زندگی او مصیبتی بزرگتر از مرگ «رابرت» است و با مرگ «رابرت» «مری» از چیری آگاه می‌شود که در آخرین ساعات زندگی «رابرت» از آن خبر نداشت. او «رابرت» را دوست دارد. «مری» می‌کوشد برای فرار از شرایط طاقت‌فرسای زندگی واقعی‌اش، در دنیای خیالی که برای خودش ساخته زندگی کند، و برای همین بیشتر یادگاری‌های «رابرت» را در یک حراجی می‌خرد. از جمله کتاب‌های «تورگنیف» و به قصه خوانی روی می‌آورد که به نوعی میراث عشق از دست رفته‌اش نیز هست. پناه بردن «مری لوئیس» به کتاب‌هایی که از «رابرت» برجا مانده، موجب می‌شود او در جهان خودساخته‌یی که محصول تنهایی‌اش است و در نهایت منجر به مجنون پنداری او می‌شود، به زندگی ادامه دهد.
روایت در رمان «تورگنیف خوانی» خطی نیست و آنچنان که گفته شد دو روایت همزمان پیش می‌رود. یک روایت مربوط به دوران میانسالی «مری لوئیس» است و روایت دیگر دوران جوانی مری لوئیس را نقل می‌کند. رمان «تورگنیف خوانی» آنچنان که از اسمش هم پیداست به نوعی و به طور آشکار بینامتنی است. ما در خلال روایت تکه‌هایی از رمان‌های «تورگنیف» از جمله مشهورترین رمان او «پدرها و پسرها» را هم می‌‌خوانیم و چه بسا درک بعضی از واکنش‌های «مری لوئیس» و خیالاتش که به نحوی برای فرار از شرایط زندگی‌اش به «تورگنیف‌خوانی» روی آورده و به دیگر سخن سرگشته در دنیای «تورگنیف» شده وقتی امکان‌پذیر است که با آثار «تورگنیف» نویسندۀ قرن نونزدهم روسیه هم آشنایی مختصری داشته باشیم و از فضا و حال و هوای نوشته‌های «تورگنیف» بی‌اطلاع نباشیم. گو اینکه این اطلاع تنها به حظ بیشتر خواننده از متنی که پیش رو دارد می‌انجامد؛ اگر نه خود اثر «تورگنیف ‌خوانی» به جای خود یک اثر کامل و خواندنی است. دیگر خصوصیت نوشته‌های «ویلیام تِرِوِر» که در «تورگنیف‌ خوانی» هم می‌شود اثرش را دید ایجاز و اختصاری است که او در داستان‌گویی دارد. خود «ویلیام تِرِوِر» این ایجاز را حاصل شغلی می‌داند که روزگاری به آن مشغول بوده. آگهی نویسی. شاید به این دلیل که آگهی می‌باید بسیار موجز و مختصر باشد و به اصطلاح باید زود بروی سر اصل مطلب.