۱۳۸۸ بهمن ۱۶, جمعه

نگاهی به کتاب "درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم"


افزودن تصوير

"درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم"

نوشته پیر بوردیو/ ترجمه ناصر فکوهی/ انتشارات آشیان

يكي از كتاب­ هايي كه در چند ماه اخیر از خواندنش لذت برم، «درباره­ ي تلويزيون و سلطه­ ي ژورناليسم» بود. در اين كتاب كم­ حجم که آقای ناصر فکوهی آن را ترجمه کرده اند، پير بورديو جامعه­ شناس فرانسوي به تحليل موقعيت تلويزيون و مطبوعات، و ساز وكارهاي نهفته در شكل­ گيري اطلاعات و توزيع آن از طريق رسانه مي­پ ردازد. البته نگاه بورديو در اين كتاب محدود به چند كشور يا شبكه­ ي اطلاعاتي خاص نيست. تحليل انتقادي او متوجه توليد و توزيع فرهنگ به­ طور كلي در عصر ارتباطات شبكه­ اي است. تلويزيون در زندگي انسان امروز حضوري پررنگ و تأثيرگذار دارد. واقعيت اين است كه تلويزيون به انديشه­ ي اكثريت جامعه شكل مي­ دهد. بخش عظيمي از مردم وقت­شان را پاي تلويزيون مي­ گذرانند و آگاهي­ هاي اجتماعي و سياسي­ شان بر مبناي اطلاعاتي است كه از اين رسانه دريافت مي­ كنند. حال آنكه به گفته­ ي بورديو، تلويزيون «با تلف كردن اين وقت ارزشمند از طريق پر كردنش با خلاء يا تقريباً خلاء اطلاعات مهم و ارزشمندي كه هر شهروندي بايد در اختيار داشته باشد تا بتواند حقوق دموكراتيكش را اعمال كند، به او داده نمي­ شود» (ص 26). همواره شنيده­ ايم كه رسالت تلويزيون اطلاع­ رساني و ثبت واقعيت است، ولي بورديو معتقد است كه اين رسانه مي ­تواند معناهايي كاملاً متفاوت با واقعيت ارائه دهد، چيزهايي را پنهان كند و در واقع به ابزاري براي ايجاد واقعيت تبديل شود. به گفته­ ي بورديو تصوير قدرت اين را دارد كه چيزهايي را نشان دهد و نسبت به آنها ايجاد باور كند و نيز مي­ تواند «تأثيرگذاري­ هاي بي­ مانندي» داشته باشد (30)، ولي آنچه رسانه در اختيار مخاطبانش قرار مي­ دهد، ضرورتاً ارزشمند نيست. گاه چيزهاي كم­ ارزش و پيش پا افتاده، با استفاده از ترفندها و ابزارهاي رسانه­ اي مهم و خارق­ العاده جلوه مي­ كنند.

رسانه همواره در پي افزايش مخاطبانش است، به همين خاطر هميشه بايد احتمال از دست دادن مخاطبانش را به حداقل برساند، و اين يعني خنثي­ تر شدن و ارائه­ ي اطلاعات بي­ اثرتر. در واقع اين بازار است كه به نهاد مشروعيت­ دهنده تبديل مي­ شود. رقابت اقتصادي براي كسب سهم بيشتر در بازار مبناي فعاليت و رقابت ژورناليست ­ها را شكل مي­ دهد. بورديو معتقد است كه اين روند باعث سلطه­ ي اقتصاد بر حوزه ­هاي فرهنگ، هنر و ادبيات مي­ شود، در نتيجه فرهنگ از بازار تبعيت مي­ كند، و اين به معناي افزايش قدرت ابتذال است، ابتذالي كه به واسطه­ ي تأثير خارق­ العاده­­ ي رسانه، در جامعه گسترش مي­ يابد. در اين چرخه­ ي اقتصادي كه پول­ساز بودن معيار ارزشمندي تلقي مي­ شود، دخالت توليدكنندگان فرهنگي سبب سلطه­ ي ميدان ژورناليبسم بر ميدان­ هاي توليد فرهنگي مي­ شود.

براي من كه بيشتر خواننده­ ي آثار ادبي هستم، برخي مثال­ ها و تحليل­ هايي كه بورديو در حوزه­ ي ادبيات ارائه داده، جالب است. از جمله اين قسمت: «اگر تنها سي سال به عقب برگرديم، حداقل از نيمه­ ي قرن نوزدهم به اين سو، يعني از دوره­ ي بودلر و فلوبر و... در محافل نويسندگان آوانگارد، نويسندگاني كه براي نويسندگان مي­ن وشتند و توسط نويسندگان به رسميت شناخته مي­ شدند، يا حتي هنرمنداني كه توسط ديگر هنرمندان به رسميت شمرده مي­ شدند، موفقيت تجاري فوري هميشه مشكوك به نظر مي­ رسيد، ]زيرا[ چنين موفقيتي، نشانه­ اي تلقي مي­ شد از سازگاري با جريان آب، با پول و مواردي از اين دست. در حالي كه امروزه، هرچه بيش از پيش اين بازار است كه به مثابه نهاد مشروعيت­ دهنده به مشروعيت، مطرح است» (صص 39-38).

1 نظرات:

ناشناس گفت...

سلام. ممنون از یادداشت خوبتان.
همیشهبه وبلاگتان سر می زنم و استفاده می کنم