۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

ديوانه اي در شهر/ ژرژ سيمنون





داستان پليسي ـ جنايي يكي از ژانرهايي است كه هميشه با استقبال خوانندگان فراواني همراه بوده است. عناصر اين نوع داستان از جمله دزدي، حمله، قتل و تجاوز در آثار ادبيات كلاسيك نيز به چشم مي‌خورد، اما شكل‌گيري و قوام ژانر پليسي ـ جنايي به طور اخص در قرن نوزدهم اتفاق افتاد. بسياري معتقدند كه ماجراهاي شرلوك هلمز اثر سرآرتور كانن دويل انگليسي نقطه‌ي عطفي در تاريخ داستان پليسي ـ جنايي بود. اين روند سير تكاملي خود را همچنان طي كرد، و نويسندگاني از كشورهاي مختلف به شكوفايي هرچه بيشتر اين ژانر كمك كردند. در ميان اين اسامي نام «ژرژ سيمنون» (1989-1903) نويسنده‌ي پركار فرانسوي به چشم مي‌خورد كه آثارش مخاطبان بسياري را به خود جلب كرده. عمده‌ي شهرت او به خاطر مجموعه‌ي رمان‌ها و داستان‌هاي كميسر «مگره» است.
يكي از اين رمان‌ها «ديوانه‌اي در شهر» نام دارد كه دكتر رامين آذربهرام آن را به فارسي ترجمه كرده است. همان‌طور كه «آذربهرام» در مقدمه‌ي اين كتاب مي‌نويسد، رمان‌هاي سيمنون «آميزه‌اي از پرداخت استادانه و كالبدشكافي هوشمندانه‌ي روان انسان‌هاست»؛ او به توصيف ترس‌ها و عقده‌هايي مي‌پردازد كه «در زير نقاب زندگي معمولي و يكنواخت روزمره پنهان هستند و ناگهان با انفجاري غيرمنتظره به خشونت و جنايت منجر مي‌شوند» (9). و اينها را مي‌توان به وضوح در رمان «ديوانه‌اي در شهر» يافت.
داستان از اين قرار است كه مگره به درخواست رئيسش عازم شهر ديگري مي‌شود تا براي مسئله‌اي راه‌حلي پيدا كند. داخل كوپه مردي با او همسفر است كه مدام تكان مي‌خورد و با سروصدا نفس مي‌كشد، و اين مسئله باعث بيخوابي مگره مي‌شود. ناگهان مرد از جا برمي‌خيزد و خيلي با احتياط و بي‌سروصدا كوپه را ترك مي‌كند و در را پشت سرش نمي‌بندد. مگره كه به قصد بستن در برمي‌خيزد، با صحنه‌اي بسيار عجيب روبرو مي‌شود: مرد لحظه‌اي كه از سرعت قطار كم مي‌شود بيرون مي‌پرد. مگره هم بي‌آنكه فرصت فكر كردن داشته باشد به دنبال او از قطار بيرون مي‌پرد، بعد مرد به او شليك مي‌كند و مي‌گريزد. مگره كه مجروح شده خود را به مزرعه‌اي مي‌رساند و بيهوش مي‌شود. زماني را ميان كابوس و خواب و بيداري مي‌گذراند. او را به بيمارستان مي‌رسانند. مسئولان شهر به سراغش مي‌آيند. آنها احتمال مي‌دهند كه او «همان ديوانه» است.
پس از آنكه وضعيتش بهبود مي‌يابد، پي‌ مي‌برد كه در آن شهر كوچك «ديوانه‌اي» تا آن لحظه دو نفر را به قتل رسانده و در كشتن فرد سوم ناكام بوده است. مگره به خاطر جراحتي كه برداشته بايد مدتي در آن شهر بماند و استراحت كند. همسرش به او مي‌پيوندد و مراقبت از او را برعهده مي‌گيرد. مگره كه ذهنش هميشه آماده‌ي حل معماهاي پيچيده است، درباره‌ي حوادث اخير شروع به تحقيق مي‌كند، اما عجيب آنكه با مخالفت برخي از مسئولان شهر روبرو مي‌شود. انگار همه دست به دست هم داده‌اند تا مانع از رسيدن او به جواب شوند. در پس اين پنهان‌كاري‌ها هراس‌هايي است كه مگره در صدد كشف آنهاست. او كه قادر نيست اتاق را ترك كند، در حالي كه روي تخت دراز كشيده، تكه‌هاي جورچين اين حوادث را كنار هم مي‌گذارد و در اين ماجراي مخوف «ابعاد تازه‌اي از نيمه‌ي تاريك ذهن انسان را برملا مي‌سازد» (برگرفته از مطلب پشت جلد كتاب). دكتر آذربهرام با ترجمه‌اي شيوا و روان لذت خواندن اين رمان جذاب را دو چندان كرده است.
ژرژ سيمنون از آن نويسندگاني است كه هم دوستداران رمان پليسي را سخت شيفته‌ي آثار خود كرد و هم به خاطر ارزش ادبي و محتواي انساني آثارش مورد توجه و تحسين قرار گرفت. به زودي دو اثر ديگر ژرژ سيمنون به نام هاي «مشتري شنبه ها» و «سايه بازي» با ترجمه دكتر آذربهرام منتشر خواهد شد.