شهر ديوانه ها و مردگان
"زني با ظاهري نحيف که هنوز پنجاه و هفت ساله نشده، گوشه ميز نشسته و با دقت غذا مي خورد. برش هاي نان، کره اي برايش نصف شده، نيمرو برايش تکه تکه شده و گوشت برش خورده است. زير لب مي گويد خب، خوشبختي اينه".
اشتباه نکنيد. اين زن به هيچ وجه خوشبخت نيست. بر خلاف اين شروع ساده و به ظاهر آرام، اين زن گذشته عجيبي را پشت سر گذاشته است. او سال هاي زيادي از عمرش را گوشه آسايشگاه سپري کرده است؛ روزي به اميد خوشبختي پا به خانه اي گذاشت که گمان مي کرد آنجا ميزبان ميهماني هاي زيادي خواهد بود. ولي چيزي نگذشت که اول راهي »اتاق زير شيرواني«شد و بعد هم سر از ديوانه خانه درآورد. رمان »تورگنيف خواني«داستان زني است که بايد او را نمونه تمام دختران و زنان جامعه سنتي و کوچک شهري دانست که اندک اندک له مي شوند.»کوچک شهر«استعاره از هر جامعه اي است که مردمانش ديد بسته دارند و »سنت«چنان بر آن فرمان مي راند که »فرد«دائم در رنج است. رمان »تورگنيف خواني«نوشته ويليام ترِوِر يک رمان احساسي نيست، نوشتار اين نويسنده به تعبير آنيتا بروکنر »حتي يک جمله بي جا هم ندارد«. تک تک کلمات او دنيايي را به روي خواننده مي گشايد که با آنها آشناست. به آخر هر جمله که مي رسيم فقط نبوغ او را تحسين مي کنيم. تِرِوِر تحصيلکرده رشته تاريخ است و در لايه هاي زيرين داستان هايش سايه تاريخ را بر سرنوشت شخصيت ها مي بينيم. در صفحه دوم رمان وقتي ساير زن ها مري لوييس را ملحد صدا مي زنند، به ياد ستيز مذهبي ديرينه در ايرلند مي افتيم. ايرلند کشوري است که زماني طعم تلخ استعمار انگليس را چشيد. در دوره اي دولت انگليس به مردم ايرلند فشار مي آورد که مذهب خود را از کاتوليک به پروتستان تغيير دهند. بسياري مقاومت کردند. حکومت، زمين ها را از کاتوليک ها گرفت و به پروتستان ها بخشيد. بعدها که مردم ايرلند قدرت را در دست گرفتند، حس نفرتشان از پروتستان ها بالاگرفت؛ آنها را خائن به دين و کشور ناميدند. اين نزاع سال ها ادامه داشت و تاثيرش هنوز هم از ميان نرفته است. اگر از وجه ادبي به اين رمان بنگريم، مشخصه غالب آن »تقليل وصف« يا »ناگويايي بلاغي«است، به اين معنا که مهم ترين و دردناک ترين حوادث داستان در قالب کم ترين واژه ها بيان مي شود. مرگ رابرت فقط در قالب شش کلمه بيان شده است.
شگرد ترِوِر اين است که هميشه در اين مواقع خواننده را غافلگير مي کند. ابتدا جمله هاي متعددي در وصف چيزهاي عادي مي گويد و يکباره خبري تکان دهنده را پيش رويمان مي آورد. تاثير اين شگرد شدت بخشيدن به تراژدي است. ترِوِر نشان مي دهد که مي توان به دور از نوشتار سطحي و احساساتي، حس خواننده را عميقا برانگيخت و او را با شخصيت ها همراه کرد. همان طور که مترجم در مقدمه اش اشاره کرده، رمان در دو خط پيش مي رود: فصل هاي فرد، زمان حال را پيش مي برند و کوتاه هستند. فصل هاي زوج، زمان گذشته را روايت مي کنند و طولاني ترند. ترِوِر با اين کار سايه سنگين گذشته را بر زمان حال نشان مي دهد. در فصل هاي زوج داستان عشق مري لوييس به رابرت را که مرده، مي بينيم. در عين حال حضور اين فرد مرده تا پايان عمر در ذهن مري لوييس ماندگار است. پس به معنايي، او تنها فردي است که در ذهن مري لوييس زنده است، و اين حکايت شهر »مردگان«است، شهري که سنت هاي تاريک آن را فلج کرده است. ويليام ترِوِر در سال 1928 در ميچلستون ايرلند به دنيا آمد. در سال 1946 وارد کالج ترينيتي شد و در رشته تاريخ تحصيل کرد. اولين رمانش در سال 1958 منتشر شد. در سال 1977 نشان افتخار امپراتوري بريتانيا (CBE) را از آن خود کرد. در سال 2002 به خاطر جايگاهش در ادبيات موفق به دريافت لقب سر شد. ترِوِر تاکنون جوايز بسياري را از آن خود کرده است و بارهاوبارها مورد تحسين خوانندگان و منتقدان قرار گرفته است. رمان "تورگنيف خواني" اولين اثر از اين نويسنده ايرلندي است که به فارسي ترجمه شده است.
سعید سبزیان / منبع: روزنامه اعتماد ملي > شماره 907 10/2/88 > صفحه 14 (ادبيات)