نیمه های تابستان ۸۷ بود که مدیر انتشارات مروارید با من تماس گرفت و گفت هرچه زودتر همدیگر را ببینیم. گفتم فردا. گفت نه دیر می شود. به دفترشان رفتم. کتابی را روی میز گذاشت و پرسید ترجمه اش می کنم یا نه. "مرد در تاریکی" اثر پل استر. آثار قبلی این نویسنده را خوب خوانده بودم و دنیایش را می شناختم. گفتم وقت لازم دارم. تا صبح روز بعد کتاب را خواندم. جوابم مثبت بود. کار را شروع کردم. کارهای دیگرم را کنار گذاشتم و روزی ۱۰ ساعت ترجمه می کردم. کار تمام شد. به کتابخانه ملی فرستاده شد. بیش از یک هفته طول کشید تا فیپایش صادر شود! بعد رفت ارشاد برای مجوز (ابتدای مهر) و هنوز هیچ! هیچ هیچ که نه. دو بار اصلاحیه آمده، آن هم چه چیزهایی: "حرامزاده" حذف شود؛ "کثافت" حذف شود"؛ "هر دوتاشونو می خواستم" حذف و الی آخر. مرد در تاریکی همچنان در تاریکخانه ارشاد مانده است. فراوان اند از این کتاب های گرفتار در تاریکخانه. این کابوس چهار سال است که آرامش را از اهل قلم و ناشران گرفته است.