شاملو شاعری است که انعکاس شرایط اجتماعی و سیاسی زمانه اش را به وضوح در شعرش می بینیم. وقتی اشعارش را می خوانیم، کنجکاو می شویم که بدانیم این نامها که یا بر پیشانی شعرها نشسته اند یا در متن آنها، چه کسانی هستند و دلیل اشاره شاملو به آنها چیست. بارها برای خود من پیش آمده که دلم خواسته بدانم در پس یک شعر و یک نام خاص چه گذشته است. این روزها که به شعر او پناه برده ام، در کتابخانه ام کتابی را دیدم که مدتی از نظرم دور مانده بود، کتابی که جواب بسیاری از این گونه سوالها را می توان در آن یافت. ترانه های بی هنگام نوشته محمدرضا رهبریان همان طور که عنوان فرعی اش نشان می دهد، نگاهی است به «حاشیه و متن شعرهای تقدیمی احمد شاملو».
رهبریان در این پژوهش اشعار تقدیمی شاملو را به چند دسته تقسیم می کند: اشعار ی در ستایش چهره های آزادیخواه و مبارز؛ عاشقانه ها؛ اشعار خطاب به مخالفان اندیشه اش؛ اشعاری که درباره خود و شعرش سروده؛ سروده های تقدیمی به چهره های جهانی؛ اشعاری تقدیمی به هم اندیشان نزدیک خود؛ و شعرهایی که شاملو نه به خاطر شهرت افراد که از سر دوستی به آنان تقدیم کرده است. یکی از این نمونه های خواندنی که رهبریان در کتاب آورده، شعر «آخر بازی» است که شاملو در روزهای آخر حکومت پهلوی سروده است و واکنشی است به ناتوانی شاه و دستگاه حاکم. بخشی از آن را با هم می خوانیم:
تو را چه سود
فخر به ملک بَر
فروختن
هنگامی که
هر غبارِ راهِ لعنت شده نفرینت می کند
تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاسها
به داس سخن گفته ای
کتاب ترانه های بی هنگام را از دست ندهید. خواندنی است.