۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه

"مجردان تپه" نقد شد



در دویست و شصت و نهمین نشست کانون ادبیات ایران، مجموعه داستان "مجردان تپه" نوشته ی ویلیام ترور نقد و بررسی شد. این مجموعه داستان که به تازگی از سوی نشر افراز منتشر شده، برنده دو جایزه ادبی "آیریش تایمز" و "پن/مک میلان" و کتاب برگزیده "بوستون گلوب" بوده است. این نشست با حضور محمود حسینی زاد، محمدرضا گودرزی، و مترجمان کتاب، سعید سبزیان و الاهه دهنوی برگزار شد. در ابتدای جلسه الاهه دهنوی مترجم این کتاب گفت: ویلیام ترور یکی از غیرشخصی ترین نویسنده های معاصر است. آثار او پوشیده، غیر مستقیم، عینیت گرا و فارغ از قضاوت های نویسنده است. حتی اتوبیوگرافی را به شکل تلویحی هم در آثار او نمی بینیم.. شخصیت های او ماهیتی کاملا ستقل از نظرات شخصی نویسنده دارند. در آثار او شخصیت شرور وجود ندارد. آدمهای بدخواه و بداندیش، خطاکار، خیانت کار و حتی قاتل داریم اما همه قربانی هستند، محصول شرایط و جامعه ای که درونش پرورش یافته اند.. ترور حتی در ورد منفی تین شخصیت ها هم بر ویژگی ها ی انسانی شان تاکید می کند. ترور به جای خلق فضاهای شخصی، روایتگر یک ملت است، ملتی که در طول تاریخ گرفتار فراز و نشیب های سیاسی زیادی بوده و سایه گذشته همیشه بر زندگی امروزش سنگینی می کند. ولی فراموش نکنیم آنچه ترِوِر را برجسته می کند این است که آثارش هم انعکاس ترحم و همدلی اش با رنج های انسان هاست و هم نگاه انتقادی اش به اشتباه ها و ضعف هایی که آنها را به تباهی کشانده است. شخصیت های ترور بیشتر از آنکه در ستیز با دیگران باشند گرفتار ستیز درونی هستند، گرفتار ترس ها، تردیدها و رازهایی که آنها را آزار می دهد.ویلیلم ترور تصویرگر جهان ایدئال (آنچه باید می بود) نیست، او راوی آن چیزی است که نباید می بود.

محمود حسینی زاد گفت گرچه تخصص من بیشتر ادبیات آلمانی است و در باره ی ادبیات انگلیسی اظهار نظر نمی کنم، چون این نویسنده ایرلندی بود و من آن را دارای اهمیت دیدم مناسب دیدم که درباره ی آثار او سخن بگویم. امروز که می بینیم سر و صدای نویسنده هایی مثل پل استر در ایران آوازه انداخته خوشحالم که در میان سیل وسیعی از این قبیل نویسندگان که امروزه در ایران ترجمه می شود، کسانی به سراغ نویسنده های جدی ای مانند ویلیام ترور می روند. شاید روزی فرا برسد که تب امثال پل استر فروبنشیند و به این نویسنده های جدی تر هم توجه شود. من در سایت های آلمانی که جست و جو می کردم متوجه شدم که این نویسنده علاوه بر دنیای انگلیسی زبان ها در آلمان هم بسیار مورد توجه قرار گرفته است. در مورد مهم ترین وجه آثار ویلیام ترور می توانم به ایجاز این نویسنده اشاره کنم که در نویسنده هایی مثل گلستان هم دیده می شود. ولی ایجاز گلستان و آل احمد بیشتر در حد کلام است نه در وقایع داستان. اما ایجاز ویلیام ترور در داستان است. به نظر من اگر یک نویسنده ی متوسط بخواهد هر صحنه از ویلیام ترور را بنویسد در چندین صفحه می تواند حرف هایی را بزند که ترور در یک یا دو جمله می تواند بگوید. همان طور که خانم دهنوی هم اشاره کردند، در آثار ترور شخصیت های سیاه یا سفید نداریم، آدم ها خاکستری اند، پنجاه پنجاه، و در رفتارشان آن واکنش های شدیدی که ممکن است در شخصیت های یک اثر متوسط ببینیم وجود ندارد. حسینی زاد سپس گفت یکی از بهترین داستان هایی که من در این مجموعه از آن لذت بردم داستان "خبر خوش" بود. در داستان خبر خوش: شخصيت ها به نظر ا ز هم جدا هستند و تک افتاده . البته نه منزوي به اين معنا که خطي بين زندگي آنها کشيده شده و هرکس زندگي خودش را دارد. شخصيت ها نه سياهن و نه سفيد. اما خشونت کلمه تند، رقابت شديد هيچکدام ديده نمي شود. حتي دراين داستان زن و شوهري که از هم جدا شدند هيچ نفرت و کدورتي بين آنها ديده نمي شود. هانس در اين ميان شخصيت گنگي دارد، او تنها شخصیتی است که کمي هاله منفي دارد. در اين داستان ايجاز واقعي را مي توان ديد. صفت، قيدهاي اضافه، و جمله هاي طولاني وجود ندارد. مثلا از فضا سازي آپارتمان چيزي توصيف نمي شود و شخصيت ها و فضاسازي بسيار موجز است. هرچند تعداد شخصيتها نسبت به داستان زياد است اما همين تعداد شخصيت بسيار موجز توصيف شده است. احساسات هم به شدت کنترل شده است. من معمولا به خاطر این که مترجم هستم حساسیتم نسبت به ترجمه باعث ی شود اگر ترجمه بد باشد نمی توانم داستان را بخوانم ولی در این مجموعه توانستم خیلی از آن لذت ببرم. اما به نظرم مترجمان در برخی موارد خیلی به متن اصلی پایبند بوده اند.

سعید سبزیان دیگر مترجم و منتقد این مجموعه داستان، گفت ویلیام ترور با زبانی دشوار می نویسد و همین وجه در داستان های او باعث شده که فقط قشر فرهیخته و نخبه ای را به خود جذب کند. این نویسنده ی دشوار نویس به علت شگردهای سیلان ذهن و گفتار آزاد غیر مستقیم و اختلاط صدای نگرنده و گوینده ی داستان نثر پیچیده ای را ایجا می کند که ممکن است ثقیل به نظر برسد اما با دو و سه بار خواندن آثارش بیشتر و بیشتر لذت می بریم. نویسنده ی نویسنده هاست و گواه این حرف نوشته های جویس کارول اوتس و جومپا لاهیری و اَلن برد است که همگی می گویند برای اینکه به الهامات قوی و تکنیک های آزموده در ادبیات دست پیدا کنند مدام داستان های ویلیام ترور را می خوانند. اما ما باید ببینیم این نویسنده ها چرا از این نویسنده به منزله ی الگوی خود یاد می کنند. نکته ی اول در این است که ویلیام ترور بر داستان کوتاه مهار می زند و نمی گذارد جمله ها در فضای آن پراکنده شود. از مهم ترین شگردهای ترور که به قول جویس کارول اوتس وی را به جویس نزدیک می کند این است که به پیرنگ بها نمی دهد بلکه به نتیجه ماوقع یا حوادث می پردازد. این نویسنده با استفاده از شگر تندنگاه که آن را از جویس آموخته است، یک حادثه ی مهم را مبنا قرار می دهد و با رجوع به فرهنگ، تاریخ و روحیه و سنت ایرلندی ها داستان را می نویسد. اما ویژگی مهم تر داستان های او سکوت و امید است. همه ی شخصیت های ترور با امید دست به کاری زده اند که نتیجه اش آن نبوده که انتظارش را داشته اند بنابر این در ورطه ی ناکامی ها و اسراری افتاده اند که نمی توانند آن راز خود را با دیگران در میان بگذارند. برای همین است که همیشه در داستان های ترور با نوعی تنگنا یا دو راهه ی اخلاقی مواجهیم که نویسنده هم درباره ی آن قضاوت نمی کند. بلکه شخصیت ها را در همان وضعیت به ما نشان می دهد. این باعث می شود که خواننده بعد از تمام کردن داستان تا مدت ها به آنها فکر کند. شخصیت های ویلیام ترور در ارتباط با حقیقت دو دسته اند: یا در جست و جوی حقیقت اند یا از آن می گریزند. مثلا در داستان "خبر خوش" و داستان "دوست کاری" شخصیت های اصلی از حقیقت گریزانند. اما در داستان "هدیه ی باکره ی مقدس" مایکل در جست و جوی حقیقت است. یک وجه مهم داستان های کوتاه ترور این است که در حد رمان به خواننده اطلاعات می دهند. خود ویلیام ترور می گوید داستان های کوتاه من رمان هایی هستند که تقطیر شده اند. ویژگی دیگر داستان های ویلیام ترور این است که به صورت غیر مستقیم حوادث مهم را به ما می گوید. مثلا در داستان "خبر خوش" ماجرای دست درازی هانس به بیتس را به کلی از داستان حذف کده و فهم آن را به خواننده واگذار کرده است. یا در داستان "دوست کاری" با استفاده از زمان انتشار دو ترانه به جای تاریخ روز و سال زمان عاشقی کلئون و جیم را با نماد می گوید و به این طریق برای ما مشخص می کند که چرا کلئون به زندگی در توهم و این تصور که میچینگ ترپ او را دوست دارد زندگی می کند. به اعتقاد من تکنیک های روایتی ویلیام ترور ادبیات داستانی ایران را هم ارتقاء می دهد. ویلیام ترور در این داستان ها دارای این توان است که اطلاعات گسترده ی تاریخی را در یک داستان کوتاه به ما بدهد. مثلا در داستان "از میان کشیشان" حوادث مهمی مانند جابه جایی در دین مسیحیت از کاتولیک به پروتستان و سپس به کاتولیک، و تغییرات ناشی از آن که بر زندگی مردم ایرلند تأثیر گذاشت را در چند جمله می بینیم و می توانیم سرنوشت امروز شخصیت ها را درک کنیم.

محمد رضا گودرزی در پایان با جمع بندی بحث گفت، من شخصا فکر می کنم نویسنده نمی تواند بگوید پیرنگ ندارد و آثار همه ی نویسنده ها به نحوی پیرنگ دارند. به نظر من آثار این نویسنده قابل خواندن است و خواننده از خواندن آنها دچار حس رضایت می شود. اما او نویسنده ای نخبه گراست و به نظر من باید نویسنده ها برای قشر عموم خواننده ها هم بنویسند بهتر است. ویلیام ترور شخصیت هایی خلق می کند که از حالت تیپ خارج می شوند و انسان های واقعی هستند. حتی از این هم فراتر می رود و شخصیت های به یاد ماندنی خلق می کند که بعد از خواندن داستان در ذهن خواننده باقی می مانند. این حالت بیشتر در رمان اتفاق می افتد ولی در دست ترور داستان کوتاه به این قابلیت می رسد. به جای یک شهود شاید تعداد متکری شهود در داستان های او دیده می شود و به نظر من داستان های کوتاه و داستان های بلندی هستند که خلاصه شده اند. اگر چنانکه آقای سبزیان هم اشاره کردند وجه مهم داستان کوتاه در نویسنده هایی مثل جویس شهود است، و داستان نویس از گوشه ی چشم چیز مهمی را می بیند و کوه یخی باید پنهان باشد به نظر من چون این داستان ها دارای شگرد حذف هستند، کوه یخی را در حول و حوش آن لحظه های کوتاه می بینیم. گویا بهترین نویسنده های غرب به ایرلند تعلق دارند و ویلیام ترور هم به سنت بزرگ ادبیات متعلق است.


1 نظرات:

ساجدی گفت...

سلام
صد روز به این روزها.
با اجازه مطلب فوق را لینک کردم.