۱۳۸۸ خرداد ۵, سه‌شنبه

مصاحبه ای درباره ویلیام ترِوِر در رادیو زمانه

مصاحبه رادیو زمانه با من، به بهانه ترجمه دو رمان تورگنیف خوانی و سفر فلیشا و ترجمه دیگر آثار او که فعلا گرفتار وزارت ارشادند. این مصاحبه را در سایت رادیو زمانه بخوانید. البته اگر فیلترشکن دارید!


۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۹, سه‌شنبه

«یک زن بدبخت» براتیگان منتشر شد


این سفرنامه داستانی آخرین اثری است که ریچارد براتیگان نوشته اما چند سال پس از مرگش منتشر شد. ترجمه شیوای حسین نوش آذر لذت خواندن این کتاب را دوچندان می کند. نوش آذر پیش از این هم رمان "پس باد هم چیز را با خود نخواهد" براتیگان را ترجمه کرده بود که انتشارات مروارید آن را منتشر کرد.

در سایت حسین نوش آذر درباره این کتاب بیشتر بخوانید.

+ نوشته شده توسط الاهه دهنوی در پنجشنبه 31 اردیبهشت1388

رمان "سفر کرده ها"


این روزها در کنار هزار تا کار دیگر سرگرم خواند رمان "سفرکرده ها" نوشته حسین نوش آذر هستم که نشر نی به تازگی آن را منتشر کرده است. نوش آذر در گفتگو با ایسنا گفت:

«سفرکرد ه ها» يک رمان تلفيقي است؛ تلفيقي از داستان خانوادگي، رمان سياسي (تريلر سياسي)، داستان اجتماعي و رمان شخصيت. اين داستان از منظر چهار شخصيت روايت مي شود و هر يک از شخصيت ها گوشه اي از حوادث زندگي خانوادگي، اجتماعي و سياسي شان را که در تابستان تا پاييز سال کودتاي 28 مرداد اتفاق افتاده، روايت مي کنند. اين نويسنده افزود: يکي از اين چهار شخصيت، يک زن آلماني به نام ماري لوئيس است که به حسب تصادف با يکي از نمايندگان مجلس هجدهم در باکو آشنا مي شود و به جست وجوي شوهرش که در جنگ جهاني دوم مفقود شده، به ايران سفر مي کند و بدين ترتيب به خانواده نماينده مجلس راه پيدا مي کند. اين سفر به ماجراهايي مي انجامد که از طريق آنها مي توانيم به زمينه هاي اجتماعي، خانوادگي و سياسي خشونت و سرکوب در سال هاي پس از کودتا پي ببريم و به يک درک تاريخي برسيم؛ از چگونگي شکل گيري وقايعي که بعدها، بعد از آن سرخوردگي ها به انقلاب اسلامي و قيام يکپارچه مردم بر ضد حکومت پهلوي انجاميد. نوش آذر عنوان كرد: از جذابيت هاي داستان، تلاشم به عنوان نويسنده براي بازسازي تهران قديم با قهوه خانه ها، گردشگاه ها، گورستان ها و آيين هاي مردم در آن سال ها است و از آن جا که يکي از شخصيت هاي محوري اين داستان، نماينده مردم کرمانشاه در مجلس هجدهم است، از دريچه چشم او با شهر کرمانشاه و بخصوص با ايل سنجابي هم آشنا مي شويم.

+ نوشته شده توسط الاهه دهنوی در دوشنبه 28 اردیبهشت1388 و ساعت 13:22 |

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۷, یکشنبه

آثار بلقیس سلیمانی در سومین نشست ادب و اندیشه دانشگاه تهران نقد و بررسی شد

به گزارش خبرنگار فارس، نشست «بازي‌هاي سه‌گانه» در نقد و بررسي آثار بلقيس سليماني عصر روز سه شنبه 22 ارديبهشت در باشگاه دانشجويان دانشگاه تهران برگزار شد.
در اين نشست سعيد سبزيان مترجم و منتقد ادبي گفت: آثار سليماني يك ويران‌شهري است كه انسان‌ها در يك جامعه رو به تباهي دست و پا مي‌زنند و براي هم نقشه مي‌كشند و مايه تباهي هم هستند و به جاي اين كه مايه آرامش هم باشند براي هم دسيسه مي‌چينند و نقشه قتل همديگر را مي‌كشند.
وي افزود: نويسنده با نگاه منفي دنيا را مي‌بيند كه من اين منفي‌نگري را ارزش‌گذاري نمي‌كنم؛ اما او جنبه‌هاي پليد بشر را ترسيم مي‌كند.
سبزيان عنوان كرد: اگر ادبيات را آيينه جامعه بدانيم خانم سليماني جهت آينه را به سمت زشتي‌ها گرفته و انسانيت را برخلاف بسياري از نويسندگان كه اشرف مخلوقات مي‌دانند، به دروغ تكريم نمي‌كند.
اين منتقد ادبي رمان اول سيلماني به نام «بازي عروس و داماد» را بسيار قوي توصيف كرد و گفت: رمان «خاله‌بازي» هم اثري قوي است، ولي خانم سليماني در آخرين اثر خود با نام «بازي آخر بانو» نزول كرده است.
وي تأكيد كرد: شما در اثر آخر خانم سليماني حس نمي‌كنيد مغلوب احساسات نويسنده هستيد و يا با تكنيك‌هاي قوي داستاني مواجه‌ايد، ولي در هر سه اثر خانم سليماني نويسنده‌اي را مي‌بينيد كه دغدغه فرم دارد و مضاميني را انتخاب مي‌كند كه گاهي موضوعات ممنوعه است و قدرت ايشان در روايت طوري است كه آن را پوشانده است.
سبزيان با اشاره به پست مدرن بودن يا رئاليست بودن آثار سليماني اظهار داشت: تعريف يك مكتب خاص براي نويسنده امروز كار سختي است؛ آن جا كه بحث هويت‌هاي پاره پاره انسان‌ها مطرح مي‌شود آثار سليماني به رومانتيسم نزديك مي‌شود؛ هر چند نويسنده تلاش زيادي در آثارش مي‌كند كه رئاليستي بنويسد، اما آثارش رئاليستي نيست.
وي با اشاره به اين جمله كه «ما هنوز از مدرنيسم گذر نكرده‌ايم كه بخواهيم به پست مدرن برسيم» گفت: اين حرف آن قدر براي من مضحك است كه مثلا بگوييم كسي كه مي‌خواهد قرمه‌سبزي درست كند حتما بايد در حياط خانه‌اش سبزي و لوبيا بكارد.
اين منتقد ادبي تناقض در افكار، كنايات و چند معنايي‌ها و گره‌هاي معنايي را از ويژگي‌هاي پست مدرن در آثار سليماني توصيف و تصريح كرد: مرزهاي تأليف ارسطويي چنان در هم شكسته شده كه شما نمي‌توانيد اين مرزها را مشخص كنيد. مثلا در آثار سليماني صفحه اول شعر مي‌بينيد و در يك جاي ديگر با روايت گزارشي مواجه‌ايد.
سبزيان بينامتنيت را از ديگر خصوصيات آثار سليماني دانست و گفت: در آثار پست مدرن، هويت يكي ديگر از مولفه‌هاست كه در آن ديگر انسان‌ها به افراد مذهبي، پرهيزگار و ... تقسيم نمي‌شوند و از صبح تا غروب هر كدام از آن‌ها هزار انسان هستند.
وي با اشاره به انتقاد برخي به وجود شخصيت‌هاي اتوبوسي در آثار سليماني گفت: اين همان رئاليستي بودن آثار ايشان است كه آدم‌هايي مي‌آيند و بعد مي‌روند.
سبزيان پس از خوانش نقادانه پساساختارگرايانه و پست مدرن در آثار سليماني به بُعد دارويني در آثار وي پرداخت و برخي از شخصيت‌هاي آثار سليماني را در نظريه داروين بررسي كرد.

***

نگار شريف مترجم دانشگاه و ديگر سخنران اين جلسه با طرح اين پرسش كه چرا يك اثر ايراني را با نظريات ادبي كه ريشه در غرب دارد بررسي مي‌كنيم، بيان داشت: ديگر اين موضوعات حد و مرزي ندارد.
وي «بازي عروس و داماد» را نوعي فلش فيكشن دانست كه ضربه مي‌زند.
شريف اظهار داشت: اينكه اثر اجازه دهد خوانش‌هاي مختلفي از آن داشته باشيم، مثل خوانش دارويني كه هرگز به فكر من نمي‌رسيد، نشان از قدرت اثر دارد.
وي به تبيين «بازي كردن» و «بازي خوردن» از نوع روانشناختي از آثار سليماني پرداخت و نتيجه گرفت كه اين مفهوم در قسمت ابتدايي «بازي آخر بانو تحميلي» است.

***

بلقيس سليماني نويسنده نيز در اين جلسه گفت: خيلي‌ها از من مي‌پرسند چرا از زن‌ها مي‌نويسم؟ به خاطر اين كه ما زن هستيم و تجربه زن‌ها را بهتر مي‌شناسيم. هر چند گاهي هم حس مي‌كنم هنوز زن‌ها را نمي‌شناسيم. چون شرايطي پديد مي‌آيد كه آدم‌ها تغيير مي‌كنند.
وي افزود: من در شخصيت‌هايم رد پاي شرايط را مي‌بينم كه از آن به عنوان جبر شرايط نام مي‌برم. شما اگر در وضعيت طبيعي عقيم بودن به دنيا بياييد يك شرايطي براي شما به وجود مي‌آورد و يا سپري كردن بهترين دوران زندگي‌تان در جنگ‌ها شرايط ديگري را براي شما پديد مي‌آورد.
سليماني اضافه كرد:البته گاهي من نتوانستم اين شرايط را خوب دربياورم اما همه هدفم اين بود كه به شرايط بپردازم.
نويسنده رمان «خاله بازي» تصريح كرد: هر خواننده‌اي يك بار ديگر با خواندنش كتاب را مي‌نويسد و از قصد نويسنده فراتر مي‌رود و چيزهايي كشف مي‌كند كه ممكن است اصلا حواس نويسنده به آن‌ها نبوده باشد.
وي اذعان داشت: هر نقدي را كه بر آثارش مي‌خواند، انگار اثرش را از زاويه ديد ديگري مورد مطالعه قرار مي‌دهد.
سليماني بيان داشت: نسل من خود را در بيابان‌ها و خيابان‌ها كشف و خوديابي كرد. برخلاف اين نسل كه در تعطيلي تاريخي بسر مي‌برد ما خيال مي‌كرديم مي‌توانيم تاريخ را عوض كنيم.
وي داستان‌هاي اين نسل را داستان‌هاي فردي ناميد و گفت: ما وقتي هم فردي مي‌نويسيم ديالكتيك رابطه فردي و اجتماعي را مد نظر قرار مي‌دهيم. مثلا نازايي در يك جامعه كشاورزي و صنعتي متفاوت است، ولي ممكن است كسي آن را از زاويه ديد فردي خود ببيند. من اين طور نمي‌بينم و آن را در كنار اجتماع قرار مي‌دهم.
سليماني ادامه داد: از طرفي نسل ما قدري شاخك‌هايش تيز شده بود كه اگر اتفاقي آن طرف دنيا مي‌افتد مي‌خواست از آن مطلع شود. به همين دليل نگاه نسل ما كل‌نگرانه شد كه نمي‌خواهم آن را ارزش‌گذاري كنم.
وي در خصوص ادعاي سبزيان مبني بر پست مدرن بودن آثارش گفت: پست مدرنيسم براي من يك وضعيت نبود كه در آن قرار بگيرم بلكه يك شيوه بود. من به شدت يك آدم سنتي هستم و هنوز هم به تار و پود زندگي سنتي پايبندم، اما آن قدر متعصب نيستم كه در را به روي مولفه‌هاي پست مدرن ببندم.
سليماني خاطر نشان كرد: ساختار ذهني ما بسيار سنتي است. مني كه با آثار رئاليستي تربيت شده‌ام، نمي‌توانم ساختار ذهنم را بشكنم. مسئله من نيستم، مسئله توان است. من اولين كتاب‌هايي كه خواندم آثار دكتر شريعتي يا صمد بهرنگي بود و بعد آثار رئاليستي را خواندم. به همين دليل مي‌گويم ساختار ذهنم اين گونه شكل گرفته است.
منبع: خبرگزاری فارس

رمان "سفر فلیشا"

ويليام ترور نويسنده ايرلندي ساکن انگلستان دو سه سالي است که به چهره يي آشنا براي خوانندگان فارسي زبان بدل شده است. «تورگنيف خواني» اولين اثر اين نويسنده بود که با ترجمه الاهه دهنوي به فارسي ترجمه شد. اين اثر را بسياري از منتقدان «مادام بواري» ايرلندي لقب داده اند. داستان احساس برانگيز و تلخ دختري در يک شهرستان کوچک ايرلند که براي فرار از ملال زندگي خانوادگي با مغازه داري در شهر ازدواج مي کند. اما اين دو نفر کوچک ترين دلبستگي به همديگر ندارند. با اين وجود شرايط اجتماعي و اقتصادي راه حلي برايشان باقي نمي گذارد. شوهر بر اثر فشارهاي رواني به نشخواري رو مي آورد و زن که رابطه پاکي با پسرخاله بيمارش دارد، بعد از مرگ پسرخاله تعادل رواني اش را از دست مي دهد. پس از آن مجموعه داستان «و رز گريه کرد» از ويليام ترور با ترجمه آذر عالي پور و از طرف نشر افراز منتشر شد. اين مجموعه شامل داستان هاي کوتاه عالي اين نويسنده بود؛ داستان هايي که در آن ظرافت و چيره دستي نويسنده در تصوير کردن اعماق روح و روان شخصيت هايش آشکار شد. ترور مثل داستان کوتاه نويسان نسل اول تصويرگر زندگي مردمان له شده و فرودست اجتماع است. اما الاهه دهنوي که اين نويسنده برجسته را به خوانندگان ايراني معرفي کرد، ترجمه رمان مهم ديگري از ترور را از طرف نشر مرواريد منتشر کرد. اين رمان «سفر فليشا» است که آتوم اگويان فيلمساز معروف کانادايي ارمني هم در سال 1999 فيلمي از روي آن ساخته است. «سفر فليشا» داستاني است که با وجود زمينه هاي روانشناختي عميق و جدي بسيار پرکشش و جاذبه است. فليشا دختر خانواده فقيري در ايرلند است که برخلاف ميل پدر و برادرانش- که جزء مبارزان استقلال ايرلند هستند- با پسر ايرلندي که در انگلستان زندگي مي کند و براي تعطيلات به زادگاهش آمده، رابطه دارد. بعد از تعطيلات پسر به انگلستان بازمي گردد. مدتي بعد فليشا که بارداري اش آشکار شده، به انگلستان مي رود تا پسر را پيدا کند. اما وقتي به شهر مقصد مي رسد، متوجه مي شود با اين اطلاعات ناقص، پيدا کردن پسر تقريباً ناممکن است. در انگلستان با مرد چاق مرموزي آشنا مي شود که ظاهراً قصدي جز کمک رساني به او ندارد. اما خواننده ابعاد ديگر زندگي مرد را هم مي بيند. او مرد تنهايي است که خاطرات مبهمي از زنان قبلي زندگي اش دارد. «سفر فليشا» هم نمايانگر ظرافت ها و توانايي هاي شگفت انگيز اين نويسنده در ترسيم وضعيت هاي رواني پيچيده آدم هاي مستاصل است و هم قصه يي است پرتعليق، جذاب و خواندني. اين رمان برنده جوايز معتبر وايتبرد و ساندي اکسپرس شده و نامزد جايزه آيريش تايمز اينترنشنال هم بوده است. قيمت کتاب 4200 تومان است.

منبع: روزنامه اعتماد شنبه 26 اردی بهشت

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۷, پنجشنبه

نشر اختران از نمایشگاه کتاب بازماند

بروز مشکلی عجیب از سوی وزارت ارشاد سبب شد تا انتشارات اختران از حضور در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران بازبماند. اختران یکی از معتبرترین ناشران خصوصی کشور است که از سال 1379 تاکنون در زمینه های تاریخ، علوم سیاسی، علوم اجتماعی و ادبیات داستانی فعالیت می کند. کتاب هایی از حسن قاضی مرادی، پرویز رجبی، خسرو شاکری، ماشاءالله آجودانی و عباس میلانی از سوی این ناشر منتشر شده است.

در سایت سرو/ پایگاه فرهنگ و هنر ایران بخوانید.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۶, چهارشنبه

درسنامه نظریه ادبی منتشر شد


کتاب "درسنامه نظریه ادبی" نوشته مری کلیگز توسط انتشارات اختران منتشر شد.

درباره این کتاب در سایت نشر اختران بخوانید.

ترکیب ژانر های متفاوت در آثار پل استر

در میان نویسندگانی که امروز آثارشان به فارسی ترجمه می‌شود، پل استر نامی آشنا برای خوانندگان ایرانی است، نویسنده‌ای که بیشتر آثارش به فارسی ترجمه شده و با اقبال خوبی هم روبرو شده است.استر در نیوجرسی به دنیا آمد. خانواده‌اش از طبقه‌ی متوسط جامعه بودند. در سال 1975 از دانشگاه کلمبیا فارغ‌التحصیل شد و به فرانسه رفت و چهار سال آنجا اقامت داشت. طی مدت اقامتش در این کشور از راه ترجمه‌ ادبیات فرانسوی امرار معاش می‌کرد، در میان ترجمه‌هایش از نویسندگان فرانسوی، آثار مالارمه نیز به چشم می‌خورد.
پس از بازگشت به امریکا، تحصیلاتش را در دانشگاه هاروارد ادامه داد. در اواخر دهه‌ی 1970 مرگ پدرش تغییر بزرگی در زندگی‌اش ایجاد کرد. با توجه به ارثی که دریافت کرده بود، می‌توانست راحت‌تر زندگی کند، به همین خاطر بیش از پیش وقتش را صرف نوشتن کرد. در سال 1982 کتاب «اختراع انزوا» را منتشر کرد، اثری که قرار دادن آن در ژانری مشخص کار دشواری است. این کتاب آمیزه‌ای بود از زندگینامه‌ی پدرش و شرحی از زندگی خودش.
«اختراع انزوا» نقطه‌ی آغازی بود برای شهرت استر. در دهه‌ی 1980، سه رمان منتشر کرد به نام‌های «شهر شیشه‌ای»، «ارواح»، و «اتاق دربسته»، که بعدها آنها را در قالب «سه‌گانه‌ی نیویورک» منتشر کرد. عمده‌ی شهرت استر به واسطه‌ی همین مجموعه است که توجه منتقدان را جلب کرد. از آن پس آثارش خوانندگان بسیاری داشته‌اند و گاهی در فهرست آثار پرفروش قرار گرفته‌اند.
رمان‌های استر ترکیبی از ژانرهای مختلف‌اند، خوش‌خوان هستند و زبانی ساده دارند. این سادگی زبان را برخی حمل بر «عامه‌پسند بودن» به معنای منفی کرده‌اند. حال آنکه برخی دیگر معتقدند آثار او دارای پیچیدگی درونی و چندلایگی معنایی هستند. درون‌مایه‌ی داستان‌های او را معمولا اتفاقات دور از انتظار پیش می‌برند. یکی از ویژگی‌های آثار استر حضور همیشگی خود اوست. زندگی استر به نوعی در آثارش به چشم می‌خورد. مثلا در «شهر شیشه‌ای» کوین که شخصیت اصلی داستان است، تظاهر می‌کند به اینکه کارآگاه خصوصی‌ای به نام پل استر است. اُر در رمان «شب پیشگویی» درست مثل خود استر در بروکلین زندگی می‌کند. بسیاری از شخصیت‌های اصلی داستان‌هایش نویسنده هستند.
رمان‌هایش عمدتا در نگاه اول داستان‌هایی کارآگاهی هستند که حول یک معنا و چند سرنخ می‌گردند. اما واقعیت این است که استر با استفاده از ژانر رمان کارآگاهی به طرح مسائلی فلسفی همچون وجود، هویت، ماهیت زبان و ادبیات می‌پردازد. او با این کار به داستان‌هایش چندلایگی می‌بخشد. تلفیق ژانرها، استفاده از فرم‌های ادبی عامه‌پسند در کنار لایه‌های عمیق‌تر از ویژگی‌های ادبیات پسامدرن است.
یکی دیگر از مشخصه‌های ادبیات پسامدرن بینامتنیت است: ارجاع و اشاره‌ی آشکار یا پنهان به «متون» دیگر.
یکی از عناصر مهم در نوشتار استر مکتب تعالی‌گرایی است که در اواسط قرن نوزدهم در امریکا شکل گرفت. این مکتب فلسفی را که مخالف خردگرایی بود و به کلیت واحدی اعتقاد داشت که انسان جزئی از آن است، نویسندگانی همچون رالف والدو امرسون، ناتانیل هاثورن، هنری دیوید ثورو، مارگارت فولر و دیگران بنیان نهادند. آنها بر این باور بودند که نظام نمادین تمدن ما را از نظم طبیعی جهان جدا کرده است، و انسان با بازگشت به طبیعت می‌تواند به این نظم بازگردد.
حضور نویسندگان مکتب تعالی‌گرایی امری جدانشدنی از نوشتار استر است. مثلاً در رمان «لویاتان» (که در فارسی به هیولا ترجمه شده) بنیامین ساچز علاقه‌ی عجیبی به نویسنده‌ی کتاب «والدن» دارد، و مثل هنری دیوید ثورو طبق اصول نافرمانی مدنی زندگی می‌کند و مثل او ریش می‌گذارد. در رمان «ارواح»، آقای بلو با دوربین که نگاه می‌کند، اسم کتابی را که آقای بلک مشغول خواندنش است می‌بیند: «والدن» اثر هنری دیوید ثورو. او که هرگز نام این کتاب را نشنیده، عنوان آن را به دقت یادداشت می‌کند. روزی به طور اتفاقی در کتاب‌فروشی‌ای چشمش به این کتاب می‌افتد. آن را ورق می‌زند و می‌بیند که نام ناشر «سیاه» است. از این تصادف یکه می‌خورد و با خود می‌گوید شاید این مسئله برایش پیامی دارد. کتاب را می‌خرد و می‌خواند اما چیز زیادی از آن نمی‌فهمد. در رمان «مرد در تاریکی»، میریام دختر اگوست بریل که استاد دانشگاه است، علاقه‌ی زیادی به رُز هاثورن دختر ناتانیل هاثورن دارد و زندگینامه‌ی او را نوشته است.
یکی دیگر از ویژگی‌هایی که به رمان‌های استر نسبت می‌دهند «فراداستان» بودن است. پاتریشیا وا در کتاب «فراداستان: نظریه و شیوه‌های داستان خودآگاه»، اصطلاح فراداستان را به آن دسته از آثار داستانی اطلاق می‌کند که «آگاهانه و نظام‌مند، توجهات را به وضعیت تصنعی خود جلب می‌کند تا رابطه‌ی میان داستان و واقعیت را به سؤال بکشد . به عبارتی، داستان بودن خود را به رخ خواننده می‌کشد و نحوه‌ی ساخته شدن و شکل گرفتن‌اش را در مقابل چشم خواننده می‌گذارد.
در رمان «مرد در تاریکی»، آگوست بریل منتقدی هفتاد و دو ساله که شب خوابش نمی‌برد، برای فرار از هجوم خاطرات تلخ گذشته برای خود داستانی می‌گوید. او دنیایی موازی را تخیل می‌کند که در آن آمریکا گرفتار جنگ داخلی شده است. اُوِن بریک، شخصیت اصلی داستان آگوست که ناگهان خود را در میانه‌ی این جنگ می‌بیند، مطلع می‌شود که برای پایان دادن به این جنگ تنها چاره کشتن نویسنده‌ای است که این دنیا را خلق کرده است.
برخی منتقدان این شیوه‌ی فراداستانی را نقطه ضعف کار استر دانسته‌اند و در مقابل آن واکنش منفی نشان داده‌اند. اما به هر حال استر در کشورهای مختلف خوانندگان و دوستداران بسیاری دارد. آثار او تاکنون به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده است. خوانندگانی هستند که مرتب آثار او را دنبال می‌کنند و جذب شیوه‌ی نوشتن او شده‌اند.

۶ اردیبهشت ۸۸/ خبرگزاری کتاب

+ نوشته شده توسط الاهه دهنوی در چهارشنبه 16 اردیبهشت1388 و ساعت 18:40 |

ویلیام ترور: نویسنده ای که شیفته دنیای داستانی اش شده ام

منتشر شده در روزنامه اعتماد

ویلیام ترِوِر نویسنده ­ای هوشمند است که به دقت در احوال شخصیت­های داستانی­ اش تعمق می­کند. او به لایه­ های درونی­تری از وضعیت انسان می­پردازد که شاید از چشم بیننده­ ی عادی پنهان بماند. ترِوِر همچون روانشناسی مسلط و کارکشته به واکاوی زوایای نهفته­ ی ذهن آدم­ها می­پردازد و در این کار بسیار موفق بوده است. نمونه­ اش رمان تورگنیف­ خوانی که وسوسه­ ی دوباره خواندنش خواننده را رها نمی­کند. این اولین اثری بود که مرا با دنیای داستانی ترِوِر آشنا کرد. آن را چند بار خواندم و هر بار انگار کتاب تازه­ای می­خواندم. بعد ترجمه اش کردم و این طور شد که ترِوِر را به خوانندگان فارسی معرفی کردم. ماجرای من و ترجمه آثار ترِوِر همچنان ادامه دارد. سفر فلیشا چند روزی است که منتشر شده است. مجموعه داستان کوتاه مجردان تپه را با همکاری سعید سبزیان م. ترجمه کرده­ م که در انتظار مجوز است. ترجمه­ی خانه­ ام در آمبریا را به تازگی تمام کرده­ ام و به ناشر سپرده­ ام و در حال حاضر مشغول ترجمه­ ی رمان داستان لوسی گالت هستم.

تورگنیف­ خوانی حکایت دختری است که در خانواده­ی همسرش خود را غریبه می­بیند و برای گریز از جایی که به آن احساس تعلق نمی­کند، دست به کار عجیبی می­زند. رمان بی­نظیری است در وصف انسانی که به­رغم موقعیت اجتماعی بسته­اش طغیان می­کند و دیوانه­خانه را به زندگی حقیرانه و بی­ارزشی که هیچ دلبستگی­ئی به آن ندارد ترجیح می­دهد. رمان را که شروع می­کنید اصلاً به ذهنتان نمی­رسد که واقعه­ای غیرعادی اتفاق افتاده باشد. زنی پنجاه و شش­ ساله، با ظاهری لاغر و نحیف گوشه­ ی میز نشسته و مشغول غذا خوردن است. آرام نشسته و به جزئیات توجه می­کند: غذا را برایش آماده کرده­اند؛ برش­های نان نیمرو گوشت. زیر لب می­گوید "خب، خوشبختی اینه!" نه! باور نکنید، ماجرا چیز دیگری است. داستان چنین آرام پیش نرفته که حالا مری­لوییس این چنین به آسودگی اظهار خوشبختی کند. او زنی است که سی و یک سال از زندگی اش را در جایی گذرانده که خانه نیست و نامش مو بر تن هر انسان سالمی راست می­کند! مری­لوییس زمانی که زندگی اش را با آنچه آرزو دارد در تضاد می­بیند، دنیایی آرمانی را تخیل می­کند و با پناه بردن به آن به دور از فضای مسموم آن جامعه سنت­زده و گرفتار جزم­ اندیشی تنفس می­کند. در این رمان جریان روایت مسیر خطی را طی نمی­کند و تابع زمان تقویمی نیست. فصل­های فرد روایت امروز است و فصل­های زوج قصه دیروز­. در کنار هم قرار گرفتن فصل­های زوج و فرد، روایت­های گذشته و امروز، مثل تکه­ های پازل هستند که نویسنده به دست خواننده می­دهد تا آنها را کنار هم بچیند و پاسخ سوال­های ذهنش را یکی یکی پیدا کند. این کشف کردن­های قدم به قدم لذت خواندن را دوچندان می­کند.

سفر فلیشا حکایت فرصت­های از دست­رفته­ ی انسانی است گرفتار در محیط اجتماعی بسته­ای که مبتنی بر پذیرش ارزش­های سنتی کاتولیک و ساختار خانوادگی پدرسالار است. نمونه­ی دیگری از تعصبات حاکم بر زندگی شخصیت اصلی داستان، ملی­گرایی افراطی خانواده او و پیروی کورکورانه­یشان از قهرمانان مبارزات استقلال­طلبانه­ی ایرلند است. وقایع اوایل قرن بیستم چنان بر خانواده فلیشا در دهه 1980 سایه افکنده که مجالی برای دیدن امروز و نگریستن به آینده نگذاشته است. فلیشا می­گریزد تا به مصیبتی که گرفتارش شده پایان بدهد. در طول رمان و طی سفری دارد چنان غرق خیالات خویش است که یا واقعیت را بد تفسیر می­کند و یا مدام خود را می­فریبد. فلیشا شخصیتی ملموس و قابل درک است، واقعی تر از آن است که به نوشته های روی کاغذ محدود شود. پوست و گوشت و خون دارد، مثل خود ما. مواجهه­ او با آقای هیلدیچ، سیلان ذهن هیلدیچ و بازخوانی گذشته در ذهن او، و هراس از آنچه پیش روی فلیشاست، به رمان بعدی دیگر می­دهد که می­توان آن را داستان ترسناک نامید.

معمولا در مقابل شخصیت­هایی چنین معصوم و ساده­، شخصیت­هایی نیز وجود دارند نفرت یا سرزنش خواننده را برمی­انگیزند. اما در دنیای ترِوِر چنین نیست؛ ادم­ها محصول اجتماع و خانواده ای هستند که در آن پرورش یافته­اند. این محیط اجتماعی است که از انسان­ها موجوداتی هراسناک یا ضعیف یا تاثربرانگیز می­سازد. ترِوِر در آثارش به حاشیه­رانده­شدگانی را به تصویر می­کشد شاید جامعه شهامت دیدنشان را ندارد.

+ نوشته شده توسط الاهه دهنوی در سه شنبه 15 اردیبهشت1388 و ساعت 22:44 |

نگاهی به رمان "سفر فلیشا"

شهر ديوانه ها و مردگان

"زني با ظاهري نحيف که هنوز پنجاه و هفت ساله نشده، گوشه ميز نشسته و با دقت غذا مي خورد. برش هاي نان، کره اي برايش نصف شده، نيمرو برايش تکه تکه شده و گوشت برش خورده است. زير لب مي گويد خب، خوشبختي اينه".
اشتباه نکنيد. اين زن به هيچ وجه خوشبخت نيست. بر خلاف اين شروع ساده و به ظاهر آرام، اين زن گذشته عجيبي را پشت سر گذاشته است. او سال هاي زيادي از عمرش را گوشه آسايشگاه سپري کرده است؛ روزي به اميد خوشبختي پا به خانه اي گذاشت که گمان مي کرد آنجا ميزبان ميهماني هاي زيادي خواهد بود. ولي چيزي نگذشت که اول راهي »اتاق زير شيرواني«شد و بعد هم سر از ديوانه خانه درآورد. رمان »تورگنيف خواني«داستان زني است که بايد او را نمونه تمام دختران و زنان جامعه سنتي و کوچک شهري دانست که اندک اندک له مي شوند.»کوچک شهر«استعاره از هر جامعه اي است که مردمانش ديد بسته دارند و »سنت«چنان بر آن فرمان مي راند که »فرد«دائم در رنج است. رمان »تورگنيف خواني«نوشته ويليام ترِوِر يک رمان احساسي نيست، نوشتار اين نويسنده به تعبير آنيتا بروکنر »حتي يک جمله بي جا هم ندارد«. تک تک کلمات او دنيايي را به روي خواننده مي گشايد که با آنها آشناست. به آخر هر جمله که مي رسيم فقط نبوغ او را تحسين مي کنيم. تِرِوِر تحصيلکرده رشته تاريخ است و در لايه هاي زيرين داستان هايش سايه تاريخ را بر سرنوشت شخصيت ها مي بينيم. در صفحه دوم رمان وقتي ساير زن ها مري لوييس را ملحد صدا مي زنند، به ياد ستيز مذهبي ديرينه در ايرلند مي افتيم. ايرلند کشوري است که زماني طعم تلخ استعمار انگليس را چشيد. در دوره اي دولت انگليس به مردم ايرلند فشار مي آورد که مذهب خود را از کاتوليک به پروتستان تغيير دهند. بسياري مقاومت کردند. حکومت، زمين ها را از کاتوليک ها گرفت و به پروتستان ها بخشيد. بعدها که مردم ايرلند قدرت را در دست گرفتند، حس نفرتشان از پروتستان ها بالاگرفت؛ آنها را خائن به دين و کشور ناميدند. اين نزاع سال ها ادامه داشت و تاثيرش هنوز هم از ميان نرفته است. اگر از وجه ادبي به اين رمان بنگريم، مشخصه غالب آن »تقليل وصف« يا »ناگويايي بلاغي«است، به اين معنا که مهم ترين و دردناک ترين حوادث داستان در قالب کم ترين واژه ها بيان مي شود. مرگ رابرت فقط در قالب شش کلمه بيان شده است.
شگرد ترِوِر اين است که هميشه در اين مواقع خواننده را غافلگير مي کند. ابتدا جمله هاي متعددي در وصف چيزهاي عادي مي گويد و يکباره خبري تکان دهنده را پيش رويمان مي آورد. تاثير اين شگرد شدت بخشيدن به تراژدي است. ترِوِر نشان مي دهد که مي توان به دور از نوشتار سطحي و احساساتي، حس خواننده را عميقا برانگيخت و او را با شخصيت ها همراه کرد. همان طور که مترجم در مقدمه اش اشاره کرده، رمان در دو خط پيش مي رود: فصل هاي فرد، زمان حال را پيش مي برند و کوتاه هستند. فصل هاي زوج، زمان گذشته را روايت مي کنند و طولاني ترند. ترِوِر با اين کار سايه سنگين گذشته را بر زمان حال نشان مي دهد. در فصل هاي زوج داستان عشق مري لوييس به رابرت را که مرده، مي بينيم. در عين حال حضور اين فرد مرده تا پايان عمر در ذهن مري لوييس ماندگار است. پس به معنايي، او تنها فردي است که در ذهن مري لوييس زنده است، و اين حکايت شهر »مردگان«است، شهري که سنت هاي تاريک آن را فلج کرده است. ويليام ترِوِر در سال 1928 در ميچلستون ايرلند به دنيا آمد. در سال 1946 وارد کالج ترينيتي شد و در رشته تاريخ تحصيل کرد. اولين رمانش در سال 1958 منتشر شد. در سال 1977 نشان افتخار امپراتوري بريتانيا (CBE) را از آن خود کرد. در سال 2002 به خاطر جايگاهش در ادبيات موفق به دريافت لقب سر شد. ترِوِر تاکنون جوايز بسياري را از آن خود کرده است و بارهاوبارها مورد تحسين خوانندگان و منتقدان قرار گرفته است. رمان "تورگنيف خواني" اولين اثر از اين نويسنده ايرلندي است که به فارسي ترجمه شده است.

سعید سبزیان / منبع: روزنامه اعتماد ملي > شماره 907 10/2/88 > صفحه 14 (ادبيات)

+ نوشته شده توسط الاهه دهنوی در سه شنبه 15 اردیبهشت1388 و ساعت 22:30 | نظر بدهید

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۵, سه‌شنبه

«تورگنیف خوانی: تقابل رویا و واقعیت»

دومین نشست ادب و اندیشه دانشگاه تهران با عنوان «تورگنیف خوانی: تقابل رویا و واقعیت» برگزار شد. در این جلسه دکتر امیر علی نجومیان، سعید سبزیان، علیرضا بهنام و الاهه دهنوی رمان «تورگنیف خوانی» نوشته ویلیام ترور را بررسی کردند.
ه گزارش خبرنگار بخش كتاب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين نشست كه به بررسي رمان «تورگنيف‌خواني» اثر ويليام ترور با ترجمه‌ي الاهه دهنوي اختصاص داشت و عصر روز گذشته (يكشنبه، 13 ارديبهشت‌ماه) برگزار شد، اميرعلي نجوميان - مدرس دانشگاه شهيد بهشتي - در سخناني گفت: ترجمه‌ي خوب مترجم كه زبان بسيار خوبي را مطابق با حال و هواي داستان و با انتخاب كلمات درست برگزيده، درخور توجه است و يكي از ترجمه‌هاي بسيار خوبي بوده كه از ادبيات غرب در اين سال‌ها خوانده‌ام.

نجوميان افزود: از خواندن رمان بسيار لذت بردم؛ با اين‌كه در حدود 20 سال از نوشتنش مي‌گذرد. به نظر مي‌رسد در اين اثر شايد خيلي آن بازي‌هاي روايي و كارهايي را كه در ادبيات پست‌مدرن داريم، نمي‌بينيم و فضاي استري حاكم نيست. سبك داستان‌نويسي بيش‌تر نزديك به سبك داستان‌نويسي سنتي است؛ اما در ظاهر، و زيبايي رمان در اين است كه نوآوري‌هايش بسيار ظريف‌اند.

اين نويسنده و مترجم در ادامه با اشاره به نگاه بينامتني در رمان يادشده توضيح داد: اين نگاه از چند جنبه در اثر هست. رابطه‌ي شبكه‌يي با سه داستان ديگر نويسنده در اين اثر ديده مي‌شود. نويسنده‌اي را مي‌بينيم كه خودش دارد نويسنده‌ي ديگري را مي‌خواند. ترور است كه دارد تورگنيف‌ را مي‌خواند و از آن مهم‌تر، رابطه‌ي دو شخصيت اصلي داستان است در ارتباط با خواندن متون تورگنيف.

او همچنين گفت: اين بحث مهمي است، بويژه براي دانشجويان رشته‌ي زبان و ادبيات انگليسي كه به عنوان يك حوزه‌ي تحقيقي بكر بر روي آن پژوهش كنند و آن هم جنون زنانه است. من اين رمان را از زاويه‌ي جنون زنانه و ارتباطش با شخصيت زن داستان نگاه مي‌كنم؛ اما نگاهم دوطرفه است. نگاه نويسنده و فضاي داستان نسبت به جنون و ارتباط آن با زن كه در اين رابطه آثار مهمي مثل «زن ديوانه در اتاق زير شيرواني» قبلا منتشر شده است. نويسندگان زن در ادبيات قرن‌هاي 18 و 19 تمام خشم و سرخوردگي‌هاي‌شان و فشارهايي را كه جامعه‌ي مردسالار به آن‌ها وارد مي‌كند، با استعاره‌ي جنون بيان مي‌كنند و اين‌جا جنون استعاره است. خشم و فشار خودش يك انقلاب و حركت را در شخصيت‌هاي زن ايجاد مي‌كند. اين خشم، خشم نويسنده است و زنان جايگزين نويسنده شده‌اند. كتاب نويسنده‌اي به نام آلن شوآلتر نيز از نوع ديگري به اين موضوع نگاه مي‌كند؛ نوعي بازنمايي پدرسالارانه و يا مردسالارانه؛ يعني تصوير زن هيستريك و مجنون، تصويري است كه مردها از زن ساخته‌اند.

اين مترجم خاطرنشان كرد: داستان «تورگنيف‌خواني» يك داستان عاشقانه، بسيار تغزلي و زيباست كه در دو بخش مي‌گذرد. فصل‌هاي زوج كه به گذشته و دوران جواني و پيش از ازدواج مري لوييس برمي‌گردند و فصل‌هاي فرد كه سنين بالاي مري لوييس و ورودش را به دارالمجانين حكايت مي‌كنند.

او سپس با اشاره به تعاريفي از واژه‌ي «ديوانه» گفت: ديوانه كسي است كه قواعد عرف و عادات را به چالش مي‌گيرد و يا تنهاست و اين تعاريف در اين داستان صدق مي‌كند. مري لوييس ديوانه خطاب مي‌شود؛ به اين دليل كه عشق او كمي ترسناك است و وقتي عشق با قواعد عرف همخواني ندارد، ترسناك مي‌شود. او به ازدواجي بدون هيچ‌گونه شناخت متقابل تن مي‌دهد و بيش‌تر هم عدم شناخت او از خودش است كه منجر به اين تصميم مي‌شود و ما به مرور، شروع جنون را در شخصيت مي‌بينيم. نويسنده با هوشياري، زمان حال را براي بيان ديوانگي انتخاب كرده است. اولين فصل «خشم و هياهو» هم با زمان حال شروع مي‌شود. زمان حال يك ساختار روايي در حال رشد و فرجام‌نيافته ايجاد مي‌كند و فصل‌هاي فرد را كه مي‌خوانيم، انگار شاهد چيزي هستيم كه تحقق نيافته است؛ اما در زمان گذشته به صورت كامل وجود دارد.

نجوميان در پايان گفت: ما دو روايت موازي را دنبال مي‌كنيم؛ مانند دو خط دور از هم كه در نهايت به هم نزديك‌تر مي‌شوند. در اين رمان، شخصيت با بازگشت به كودكي به صورت تخيلي، مي‌خواهد به نوعي اشتباه خود را جبران ‌كند. اين رمان در حوزه‌ي نقد روان‌كاوي خيلي خوب جواب مي‌دهد. جنون در اين داستان دو ويژگي متناقض دارد. از سويي، نوعي انرژي، رهايي و راه فرار است و مقاومت در مقابل منع‌شده‌ها و از سويي، يك نقش انفعالي دارد.

در ادامه، سعيد سبزيان - مترجم - گفت: با خواندن اين رمان مي‌توانيم نظرياتي درباره‌ي ماهيت ادبيات، خلاقيت، تأثير ادبيات بر خوانندگان و شفابخشي ادبيات پيدا كنيم. ترور مانند جيمز جويس علت سرخوردگي، خشونت و تنهاافتادگي انسان‌هاي ايرلندي را در هويت ملي اين كشور مي‌داند.

او يادآوري كرد: ترور ايرلندي را نشان مي‌دهد كه فضاي خشك سنتي و مذهبي در روان‌هاي مردان، زنان، كودكان و مجرمانش نشسته است. اين رمان مي‌گويد ازدواج در ميان انسان‌ها يك غريزه‌ي فرهنگي است كه حتا مي‌تواند مايه‌ي تباهي كساني شود كه فقط براي گريز از خانه‌ي پدري و رسيدن به پول ازدواج كنند. نويسندگاني مثل ترور و جويس شخصيت‌هايي را نشان مي‌دهند كه چنان در زندگي‌شان درمانده شده‌اند كه دچار فلج اخلاقي و ارداه‌يي‌اند و آن‌ها ريشه‌ي اين از پاافتادگي را در هويت ملي مي‌دانند.

سبزيان در ادامه به تشريح مباني نظري بينامتنيت پرداخت و نظريات سوسور، باختين، كريستوا، رولان بارت و هارولد بلوم را در اين رمان توضيح داد و گفت: متون ادبي هميشه آلوده به ديگري‌هايي هستند كه وارد متن مي‌شوند. اين به آن معناست كه هر متن در مناسبت و پيوند با متون ديگر قابل درك است.

او سپس با اشاره به واژه‌ي «نهان‌متن» و حضورش در اين اثر، بيان كرد: دو نهان‌متن اصلي وجود دارد؛ يكي تصوير ژاندارك به منزله‌ي زني مبارز و شجاع و ديگري دنياي داستاني تورگنيف‌. در چند جاي رمان به شباهت مري لوييس و ژاندارك اشاره مي‌شود كه قهرمان ملي فرانسه و حتا كل اروپاست. و نهان‌متن ديگر اين است كه سه رمان ايوان تورگنيف‌ روسي در جاي‌ جاي رمان ويليام ترور بازتاب يافته‌اند. ترور از طريق قياس و تضاد با رمان‌هاي تورگنيف‌ معناي مورد نظرش را انتقال مي‌دهد. در رمان‌هاي «پدران و پسران»، «نخستين عشق» و «در غروب» و «ليزا» مي‌توان اين موضوع را پي‌گيري كرد.

سبزيان همچنين گفت: رمان برجسته‌اي مانند «تورگنيف‌خواني» حاصل يك خوانش و تفسير يك نويسنده از اثر نويسنده‌اي ديگر است. اين متن با نويسنده شروع مي‌شود و با من خواننده به كليتي قابل درك تبديل مي‌شود. با اين تفسير مي‌توان رمان ترور را نمونه‌ي يك رمان نوشتني برشمرد.

عليرضا بهنام - مترجم و شاعر - نيز در سخناني با اشاره به درگذشت رضا سيدحسيني گفت: امروز بزرگ ترجمه‌ي ايران رضا سيدحسيني را به خاك سپرديم و جايش براي هميشه در بين مترجمان ايراني خالي است. با تذكر اين نكته كه جمعي كه در آن مراسم حاضر شده بودند، خيلي بيش‌تر از جمع حاضر نبودند.

او سپس گفت: من قرائت پسااستعماري از اين اثر دارم؛ چون فكر مي‌كنم با استفاده از اين واژه متن ترور را مي‌توان خواند. در درجه‌ي اول، اگر نگاه زندگي‌نامه‌يي به ترور داشته باشيم، او يك پروتستان ايرلندي است و اين درگيري چندقرنه‌ي پروتستان‌ها و كاتوليك‌ها در ايرلند روي زندگي اين نويسنده آن‌قدر اثر گذاشته كه در اين كتاب بسيار بارز شده است و از زيرمتن‌هاي كتاب، تضاد بين جامعه‌ي اقليت پروتستان و اكثريت كاتوليك در ايرلند است. از سوي ديگر، ايرلند به دليل همجواري با بريتانيا بيش‌ترين درگيري مرزي را براي رسيدن به استقلالش با اين كشور داشته‌ است و همه‌ي اين‌ها را مي‌توانيم به عنوان يك‌سري روايت‌هاي حاشيه‌يي در گوشه‌هاي مختلف رمان ‌ببينيم.

بهنام افزود: اين رمان را علاوه بر اين‌كه مي‌توان به عنوان رماني درباره‌ي روابط انساني و بويژه احساسات انسان‌ها خواند، مي‌توان به صورت رماني خواند كه روابط اجتماعي جهان پيرامون ترور را به چالش مي‌گيرد.

او در ادامه گفت: توجه به يك جور جامعه‌ي تحت ستم و تحت استعمار و احاطه ‌شدن توسط يك جامعه‌ي بزرگ‌تر استعمارگر يعني انگليس و استفاده از تلميح ژاندارك هم در اين رمان مورد نظر بوده است.

عليرضا بهنام همچنين گفت: در نظريه‌ي پسااستعماري، غالبا نويسنده‌اي را داريم كه با متون پيش از خود يك‌جور خوانش انتقادي برقرار مي‌كند و دوباره‌خواني آن‌را انجام مي‌دهد. به نوعي، آن روابطي كه منجر شده بود به باور نويسنده به آن نگاه پدرسالار و سلطه‌گر كه انسان‌ها را به ابژه تبديل كرده، عوض مي‌شود و به يك شكل ديگر، جريان را به نفع كساني كه در گذشته مورد ستم بوده‌اند، بر هم مي‌زند. «تورگنيف‌خواني» از جايي آغاز مي‌شود كه زندگي ليزا در رمان قبلي ترور تمام شده است؛ اگر اين همانندي را قبول كنيم كه بين جدا شدن ليزا از جامعه و مري لوييس وجوه مشتركي هست؛ با اين تفاوت كه اين‌بار ما آن روابط سنتي حاكم بر جامعه را در تصميم‌گيري‌ اين زن نمي‌بينيم. اين بار با زني روبه‌روييم كه از سر نداشتن ارتباط و ندانستن و جبر شرايط اقتصادي خانواده به ازدواجي بدون عشق تن مي‌دهد. زني را مي‌بينيم كه ديگر مسؤول تصميم‌گيري خودش نيست و انساني است كاملا تحت شرايط.

او افزود: اين انتقادي است كه ترور از تورگنيف‌ دارد و معتقد است آن‌قدر كه تورگنيف‌ نشان مي‌دهد، ما حاكم بر سرنوشت خويش نيستيم. ما اسير شرايط‌ا‌يم؛ شرايطي كه به ما تحميل مي‌شود. وجه سوم خوانش پسااستعماري، وجه متني است. متن‌هايي كه در آن‌ها هژموني روايت و ثقل روايت به يك سمت متمايل نيست و «تورگنيف‌خواني» چنين رماني است. روايت مركزي را در اين اثر احساس نمي‌كنيم. اما نمي‌توان با قاطعيت گفت كدام واقعه ثقل روايت است و مدام مركزيت در آن عوض مي‌شود. هيچ صحنه‌اي اضافه يا حاشيه‌يي نيست و نمي‌توان حذفش كرد يا با چيزي عوضش كرد. ترور ساختار هيرارشيك روايت را به چالش مي‌گيرد كه نمادي است از نمادهاي مسلط سياسي و فرهنگي و كاري است كه او به خوبي از عهده‌اش برمي‌آيد.

همچنين الاهه دهنوي - مترجم رمان «تورگنيف‌خواني» - در سخناني اظهار كرد: چيزي كه در همه‌ي آثاري كه از ويليام ترور خوانده‌ام، مشترك است، اين است كه بر اساس سخن رولان بارت، آثار او جزو متون نوشتني هستند. اين عقيده‌ي رولان بارت است كه مي‌گويد در رمان خواندني، خواننده مصر‌ف‌كننده‌اي بيش نيست و تفكرش اهميتي ندارد. اما در يك متن نوشتني، خواننده به چالش كشيده مي‌شود و از سوي متن به يك خواندن آگاهانه دعوت مي‌شود كه تخيل او نقش مهمي دارد. بر اساس دانش و خوانده‌هاي خودش، جنسيت و هويت اجتماعي‌اش، برداشت‌هايي را از رمان دارد. رمان نوشتني رماني است پر از جاخالي‌هايي كه خواننده قرار است آن‌ها را پر كند؛ مثل يك جورچين به هم‌ريخته كه خواننده بايد آن‌ها را خودش بردارد و كنار هم بچيند و معنا را توليد كند و تمام آثار ترور همين‌گونه‌اند.

دهنوي افزود: روايت عجيب «تورگنيف‌خواني» در اين است كه كلي علامت سؤال در ذهن خواننده ايجاد مي‌كند و به نوعي، رمان خوش‌خوان و آساني به آن معنا كه در ايران به كار مي‌برند، نيست. در نيمه‌هاي رمان، خواننده تكه‌هايي از آن جورچين را پيدا مي‌كند. نكته‌ي ديگر اين است كه ترور در رمان‌ها و شخصيت‌هايش معمولا به حاشيه‌رانده‌شدگاني توجه مي‌كند كه من و شما از مواجهه با آن‌ها در هراس‌ايم. ترور آن‌ها را به تصوير مي‌كشد و مي‌بينيم چقدر شبيه آ‌ن‌ها هستيم و اين سرخوردگي، خشونت و انزوا محصول چيزي است كه گذشته‌ي تاريخي هر كشوري براي جامعه‌اش رقم زده است. آدم‌ها مقهورند و نگاه ترور به تاريخ ايرلند و شرايطي كه براي مردمش پيش آمده، نه يك نگاه ناسيوناليستي به ماجراي استعمار انگلستان است و نه يك نگاه متعصب از دعواي كاتوليك‌ها و پروتستان‌ها. او نشان مي‌دهد كه آدم‌ها علي‌رغم ايدئولوژي حاكم بر جامعه‌شان، يك‌سري جنبه‌هاي مشترك انساني دارند كه آن‌ها را به هم پيوند مي‌زند.

اين مترجم در پايان گفت: نگاه ترور، نگاهي انساني است، به دور از هرگونه تعصب و به همين دليل است كه رمان‌هاي او جهاني مي‌شوند.

منبع:خبرگزاری ایسنا

+ نوشته شده توسط الاهه دهنوی در دوشنبه 14 اردیبهشت1388 و ساعت 17:15 |

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۱, جمعه

نشست «پل استر و جست‌وجوي پسامدرن»


اولین نشست از سلسله نشست­های ادب و اندیشه­­ ی دانشگاه تهران تحت عنوان «پل استر و جست و جوی پسامدرن» روز دوشنبه 31 فروردین 88 به همت مرکز آموزش­های فرهنگی هنری برگزار شد. در این جلسه طیبه یموت، سعید سبزیان م.، اسدالله امرایی و الاهه دهنوی به بررسی ابعاد پسامدرنی رمان­های پل استر پرداختند.

سعید سبزیان م. که رمان ارواح پل استر را بررسی کرد، در مقدمه گفت در هر یک از رمان­های این نویسنده فردی را می­بینیم که غرق در جست و جوی خویشتن و پیدا کردن دیگریِ خودش است و البته این دیگری خویشتن واقعی خود اوست. این جست و جو ها متضمن نوعی ستیز و تشویش درونی و بیرونی است که فلسفه­ی اگزیستانسیالیسم را به یاد خواننده می­آورد. از این جهت است که هارولد بلوم درباره­ی پل استر می گوید او «نویسنده­ای فرانسوی است که به انگلیسی امریکایی می­نویسد.» این فلسفه­ی شکاک پل استر در تقابل با باور الهیون در باب تقدیر “predestination” است و همین عدم باور به تقدیر محتوم را در روایات این نویسنده هم می­بینیم که تن به تقدیر و خط سیر روایی و منطقی ارسطویی نمی­دهند. چرا که آغاز، میان و پایان مشخصی در داستان­های پل استر به معنای سنتی آن وجود ندارد.

سبزیان گفت تناقض آگاهنده­ای که در رمان­های پل استر وجود دارد در نحوه­ی تصویر کردن شهر نیویورک تجسم یافته است، به این معنا که پل استر نیویورک از طرفی نیویورک را به منزله­ی یک ویرانشهر (dystopia) نشان می­دهد که انسان­ها در آن مقهور نیروهای فراتر از فرد هستند، و فاقد هویت مشخص­اند، از طرف دیگر وی این شهر را به مثابه­ی یک آرمانشهر (utopia) مجسم می­کند که به افراد فرصت می­دهد که به رهایی برسند.

سبزیان چارچوب نظری بینامتنیت را به طور خلاصه بیان کرد و گفت بینامتنیت نوعی روش تفسیر متن را در اختیار خواننده قرار می­دهد که در اصل روشی پساساختارگرایانه است و ریشه در رویکرد خواننده­محوری دارد زیرا تفسیر بینامتنی مستلزم این است که خواننده از متن فراتر برود و با ربط دادن دو یا چند متن به معانی فراتر از آن متن برسد. میخائیل بختین اولین نظریه­پردازی است که می شود صریحا مفهوم بینامتنیت را از نوشته هایش استنباط کرد چرا که وی می گوید متون با یکدیگر گفت و گو می کنند که البته این سخن در گفته های ولوشینوف-بختین واضحتر است که می گوید متن ها درباره­ی یکدیگر سخن می­گویند. سبزیان گفت رولان بارت همه ی متون را مملو از نقل قول های بدون علامت نقل قول می دانست و جولیا کریستیوا هر متنی را تلاقیگاه متون متعدد می دانست که از مجموع آنها معانی دوم و سوم یا بیشتر قابل برداشت است.

سبزیان گفت در رمان ارواح پل استر دو «نهانمتن» (subtext) وجود دارد که یکی ادبی و دیگری تاریخی است. نهانمتن اول هِنری دیوید ثورو و نوشته­ها و اندیشه­های اوست و نهانمتن دوم پل بروکلین است. وی گفت در این دو نهانمتن دو اندیشه­ی متعارض وجود دارد که مقابل هم گذاشته شده اند و در نهایت خواننده است که باید از همکناری این دو به معنای نقادانه­ای برسد.

این منتقد گفت هنری دیوید ثورو در سه اثر معروفش به نام های «نافرمانی مدنی»، «زندگی بی قاعده»، و «والدن» از فردانیت و تقابل فرد با اجتماع سخن می­گوید و به نویسندگان تعالیگرا تعلق دارد. وی خصوصا منتقد ماتریالیسم و دنیابارگی بود و نظام های اقتصادی و اجتماعی را مسلط بر مردم می دانست و اعتقاد داشت که باید از طریق سیر و سلوک در طبیعت به معانی بزرگ برسیم. پل استر با نقل قول سخنانی از این نویسنده­ی شهودگرا این نظر را مطرح می کند که فرد در خلوت و انزوا می­تواند تشویش های دنیای ماشینی را به آگاهی از خویشتن تبدیل کند. رمان ارواح­ این مضمون را از ثورو عاریه گرفته که هیچ چیز در متن بی معنا نیست بلکه باید با مداقه در آن کشف معنا کرد. ثورو می گوید انسان ها چنان خود را گرفتار کار کره اند که خودشان هم به ابزار کار تبدیل شده اند و به تعبیر اگزیستانسیالیست­ها از خود بیگانه شده­اند و به آنچه بر سر خویش می­آورند آگاهی ندارند. ثورو می­گوید انسان ها باید در کتاب های قدما مکاشفه و مجاهده کنند و با دقت به معانی آنها برسند. میان خواننده ای که ثورو متصور است و آبی (شخصیت داستانی ارواح) شباهتی وجود دارد که این فرد داستانی را متحول می کند. آبی به منزله ی کارآگاه باید در پرونده یا در تعقیبی که به او سپرده شده با دقت به معانی رفتارهای شخصیت دیگر داستان به نام سیاه برسد. ثورو هم می گوید افراد باید در کتاب طبیعت و کتاب های کلاسیک و بزرگ به معانی مهم برسد. چنانکه می بینیم فلسفه­ی تعالیگرایی معتقد است که در چیزهای پیرامون ما معانی و فضیلت­های می توان پیدا کرد، فقط به شرط اینکه در آنها دقت و مجاهده کنیم. پل استر این شخصیت کارآگاه یا کاشف را به منزله ی سالک طبیعت مورد نظر ثورو مجسم می­کند و البته این یکی از ویژگی های پسامدرنی ادبیات امروز است که در قالب ژانرهای کم مایه­ی سابق معانی فلسفی و مهم مطرح می­کنند. از آنجا که می­بینیم این داستان کارآگاهی به یک کشف متافیزیکی مبدل می شود در نهانمتن بعدی در می­یابیم که پل استر چه نظری را مطرح می­کند.

پل بروکلین (نهانمتن دوم) به صورت گذرا مورد اشاره قرار گرفته، اما چون فضای داستان در همان محدوده اتفاق می افتد پس برای نویسنده مهم است و باید معنای آن را شکافت. این پل در سال 1880 ساخته شد و زمانی که منهتن و بروکلین را به هم پیوند داد آمریکائیان چنان در رفت و آمد و انتقال محصولات تجاری به راحتی فعالیت می کردند که آن را نشان پیشرفت می دانستند یا سرعت پیشرفت اقتصادی خود را در آن می دیدند. بنا بر این که مذهبیون پاکدین آمریکا از سال های 1660 این باور را ترویج کرده بودند که خداوند انسان ها را به دو دسته­ی اغنیا و فقرا تقسیم کرده است، آمریکائیان این زمینه­ی اعتقادی را داشته اند که باید با ثروت اندوزی به خدا تقرب پیدا کنند و به آرزوهای دنیاییشان هم برسند. از این رو آمریکا همواره سرزمینی بوده که به سرزمین تحقق رویاها معروف شده است.

سبزیان در ادامه گفت با توجه به اینکه پل بروکلین آغاز سازندگی و ترقی تجاری و صنعتی بوده و به دنبال آن مسکنداری، راهداری، بانکداری و بقیه ­ی بخش ­های اقتصادی و صنعتی رشد کرد پس باید پل بروکلین را مظهر صنعتی سازی و توسعه ی اقتصادی بدانیم. علیرغم اینکه مذهبیون پولدوست آمریکا با ترویج صنعت و پول اندوزی وعده­ی آزادی و کرامت انسانی می­دادند، باید ببینیم این رویای آمریکایی عملا بر سر آمریکاییان چه آورده است؟ چنانکه در داستان ارواح می بینید آبی در کنار این پل آپارتمانی دارد که از آنجا به نظارت بر رفتارهای سیاه روزگارش را سپری می ­کند و عملا پیش نمی­رود و از کارهای او سر در نمی آورد. او به چنان نامیدی و یأسی گرفتار می شود که احساس باخت می کند. از طرفی چون وی هم آمریکایی است کار خود را بر مبنای ایدئولوژی پیشرفت تفسیر می­کند که البته تحقق نیافته است.

سبزیان در جمع­بندی و ارتباط این دو نهانمتن گفت پل استر با این نهانمتن­ها اندیشه­ی تعالیگرایی و کرامت انسانی را در مقابل اسارت ماشینی قرار داه است و شخصیت آبی پس از گرفتار شدن در این تعقیب بی حاصل به نامیدی و سرخوردگی می رسد و با الهام گرفتن از اندیشه های هنری دیوید ثورو موفق می­شود از اتاق بسته­ی خود در بیاید و سیاه را که در واقع تمثیل خودِ دیگرش است می کشد و از اتاق بیرون می­رود. چنان که راوی در پایان داستان می­گوید این شخصیت از اتاق بیرون می­رود اما راوی نمی داند به کجا. برای او که با خوشحالی سخن می­گوید همین مهم است که دیگر آن اتاق بسته را ترک می­کند و به سمت غرب حرکت می کند که البته غرب نیویورک به شرق می­رسد. این پایان البته یک پایان خوش سنتی نیست. زیرا باز هم با امید به دنیای دیگری سفر می­کند که نمی­دانیم کجاست. قطعا هم شرق باید از ذهن پل استر نماد بازگشت به بدویت یا طبیعت یا سادگی باشد. در این جا تقابل دوگانه­ی شرق و غرب مطرح است ولی قابل بحث است.

طیبه یموت، مدرس دانشگاه، که با نگاهی به نظریه­های موریس بلانشو متفکر و منتقد فرانسوی خوانشی از داستان شهر شیشه­ای ارائه کرد. یموت گفت مقوله­ی اصلی در تفکر بلانشو معنا و امکان ادبیات است. برای بلانشو شرط وجودی ادبیات تباهی یا اضمحلال جوهر انسان است و نوشتن قرار گرفتن در معرض بی هنجاری(anonymity) زبان. خاصیت سلبی زبان در بیان ایده­ی چیزها برای وی غیابی را در بر دارد که در زبان ادبی دو چندان می شود. متن ادبی با سماجت در برابر هر گونه تفسیری مقاومت می کند و از ما می خواهد که این غیاب دو چندان را به صورت غیاب در یابیم. از نظر بلانشو ادبیات می­کوشد که بودن چیزها باشد قیل از اینکه دنیا وجود داشته باشد، استقامت و پایداری آنها باشد بعد از آنکه دنیا ناپدید می شود، سماجتِ وجودِ باقی مانده­ای باشد زمانی که همه چیز نا پدید می شود، و سر درگمی ای باشد که زمانی ظاهر می شود که هیچ- چیز وجود دارد . زبان بیان ذهنیتی قوی نیست بلکه واژگون شدن آن در مواجهه با برون بودگی زبان است و این فضای ادبیات است که در آن این برون بودگی زبان را می توان تجربه کرد. بلانشو با استفاده از لفظ "وجود دارد" که ریشه در تفکر امانوئل لویناس دارد، خلاء و غیابی را که در آن اشیاء دنیای روزمره حل می شوند را به کلام ادبی پیوند می دهد. در شهر شیشه ای پاردوکس زبان که پیتر استیمن سعی در بر طرف کردن آن دارد بیش از پیش خود را نشان می دهد. داستان شهر شیشه ای بیا نگر این نکته است که معنا فقط از طریق نا موفق بودنش امکان وجود پیدا می کند. دغدغه اصلی شهر غیابی است که در بطن زبان است و زبان ادبی ی است که اضمحلال کویین را در بر دارد. داستان، داستان کلامی است که منشاء آن در هزار تویی سر گردان است. داستان همچنین نمایانگر مفهوم "وجود دارد" است زمانی که کویین در اتاق تاریکی رفته رفته نا پدید می شود و فقط دفترچه سرخ برای خواننده و راوی داستان شهر شیشه ای باقی می ماند. در این شهر مادیت زبان هر لحظه خود را بیشتر به خواننده می نمایاند و همانطور که کویین می­گوید "کلمات از او جدا شده اند و حالا موجودیتی دنیوی دارند، همانقدر ملموس که سنگی، برکه ای یا شاخه گلی. دیگر ربطی به او نداشتند." کویین در طول داستان مرتبا هیچ-بودن، هیچ کجا بودن و هیچ- بودگی را تجربه می کند و این همان چیزی است که بلانشو در رابطه با ادبیات از آن صحبت می کند.

اسدالله امرایی، مترجم و منتقد ادبی نیز که از سخنرانان جلسه بود گفت: امروز قرار شد درباره­ی رمان "سفر در اتاق تحریر" صحبت کنم که البته از این کتاب ترجمه­ی دیگری هم موجود است به نام "سفر در اتاق" کتابت". قبل از شروع بحثم لازم می­دانم به این نکته اشاره کنم که ما هنوز از مرحله­ی مدرنیسم گذر نکرده­ایم که بخواهیم ادبیات پست­مدرن داشته باشیم. به عبارتی ما هنوز مصرف­کننده­ی این نوع ادبیات هستیم. بسیاری از آثار و آدمهایی که استر خلق کرده به نوعی خود استر هستند. یعنی ادبیات چیزی نیست که به قول معروف از خلا آمده باشد؛ چیزی در جامعه وجود دارد و بر مبنای آن ادبیات خلق می­شود. یک یازده سپتامبری وجود داشته که داستانی مثل "مرد در تاریکی" نوشته می­شود. درواقع ادبیات واکنش نویسنده به وقایع اطرافش است. نویسنده بخشی از جامعه است، بخش حساس جامعه به وقایعی که اتفاق می­افتد . من همیشه به دوستان توصیه دارم که نویسنده، شاعر، و ادیب را مقابل خود نبینند. او در واقع دست و چشم و سنسورهای حساس جامعه است برای اینکه در نهایت جامعه­ای قابل زیستن داشته باشیم. متاسفانه یکی از مباحثی که در جامعه­ی ما مد نیست خاطره­نویسی است، این که خاطرات خودمان را هر روز بنویسیم. به همین دلیل است که ما خیلی راحت تسخیص می­دهیم که فلان شخصیت در داستان استر کیست و از کجا آمده، همسر اول اوست، آن یکی شبیه همسر دوم اوست] آن یکی خود استر است و یکی ها شبیه فرزند استر است. پل استر در بیشتر آثارش یک روز از زندگی یک شخصیتش را روایت می­کند. در رمان "سفر در اتاق تحریر" هم همین کار را کرده است.

در پایان الاهه دهنوی، مترجم رمان "مرد در تاریکی" گفت: وقتی حرف از پل استر و رمان هایش به میان می آید نمی توان از موضوع ژانر چشم پوشی کرد چون اغلب رمان های او شکل تغییریافته رمان کارآگاهی است. استر از عناصر رمان کارآگاهی استفاده می کند ولی آنها را با مضامین فلسفی در هم می آمیزد. رمان کارآگاهی در شکل سنتی مبتنی بر وقوع جنایت و یک سلسله تعقیب و پیگیری و در نهایت کشف عامل جرم و حل معماست. اما در رمان های استر این جستجو در نگاه اول به ظاهر مصداقی بیرونی دارد ولی به مرور متوجه می شویم که شخصیت ها درگیر جستجویی درونی هستند: جستجو برای یافتن هویتشان و معنای زندگی، جستجویی که بی جواب می ماند. رمان کارآگاهی به ادبیات عامه­پسند تعلق دارد. استر با استفاده از عرف­های این ژانر تقابل دوگانه­ی هنر متعالی/ هنر عامه­پسند را بر هم می زند، که این یکی از بارزترین ویژگی­های ادبیات پست­مدرن است. قصد دارم برخی از ویژگی­های ادبیات پست­مدرن را برشمارم و نمود آنها را به طور خاص در دو رمان "کتاب اوهام" و "مرد در تاریکی" بیابم. یکی از این مشخصه­ها عدم قطعیت است به معنای عدم امکان دست یافتن به یک معنای واحد، عدم امکان انتخاب از میان دو یا چند تفسیر موجود، عدم قطعیت در آگاهی به چیزها. این بعر را به وضوح در آقار استر می­بینیم. رمان­های او عرصه­ی نشان دادن بحران شناخت، بحران هویت، و فقدان بنیادهای استوار معرفتی است. ویژگی دیگر بهره گرفتن از ژانرها و سبک­های دیگر (اعم از هنری و غیر هنری) است. ادبیات پست­مدرن با تلفیق ژانرهای مختلف مرزبندی­های سنتی را بر هم می زند. همان­طور که بختین می­گوید رمان یک ژانر منعطف است. بیشتر از هر ژانر دیگری درهایش به روی متون دیگر باز است. وقتی ژانرهای دیگر وارد رمان می شوند طبیعی است که زبان و قواعد خود را خم به همراه می آورند و اینجاست که ماهیت گفت­و­شنودی رمان پررنگ­تر می­شود. یکی دیگز از این مشخصه­ها پایان گشوده است. به این معنا که در انتهای رمان به یک نتیجه­گیری مشخص و قطعی که تکلیف همه­چیز را روشن کند نمی­رسیم.

ویژگی چهارم خودبازتاب­گری است­ به این معنا که این نوع رمان به ماهیت داستانی خود آگاه است و خواننده را هم متوجه این امر می­کند. لیندا هاچن رمان خودآگاه یا فراداستان را این­گونه تعریف می­کند: رمانی که درباره­ی ماهیت روایی و زبانی خود اظهار نظر می­کند. اما چطور چنین کاری انجام می­دهد؟ با استفاده از تکنیک­هایی همچون حضور نویسنده در داستان. در رمان استر مدام با شخصیت­هایی مواجه­ایم که نویسنده­اند یا ساکن محله­ی بروکلین هستند. دیوید زیمر در "کتاب اوهام" آثار نویسندگان برجسته­ی فرانسوی را به انگلیسی ترجمه می­کند، چیزی که در کارنامه­ی پل استر دیده می­شود. تکنیک دیگر مداخله­ی راوی است. راوی جریان روایت داستان را متوقف می­کند و به بیان دیدگاه­های نظری می­پردازد. و نیز تکنیک داستان در داستان. در نظر بگیرید که رمانی را می­خوانیم که دنیایی را نشان می­دهد که در آن با شخصیتی مواجه­ایم که دارد رمان می­نویسد که در آن دنیای خیالی هم شخصیتی مشغول خلق یک اثر هنری است، طوری که یک نظام سلسله­مراتبی از روایت­ها تشکیل می­شود و ما با لایه­های روایی مختلف روبه­رو هستیم.

رمان "مرد در تاریکی" داستان منتقد بازنشسته­ای به نام آگوست بریل است که مقالات بسیاری برای مطبوعات نوشته است. می­دانید که استر هم پیش از آنکه در رمان­نویسی به شهرت برسا مقالات تقادانه­ی بسیار برجسته­ای نوشته بود. بریل که شب­ها از بی­خوابی رنج می­برد برای فرار از هجوم خاطرات تلخ گذشته برای خودش داستان تعریف می­کند. رمان روایت یکی از همین شب­های بی­خوابی است که بریل شخصیتی به نام اُون بریک خلق می­کند، جوانی که شب ناگهان خود را درون گودالی می­یابد. در جهانی موازی او در امریکایی است که درگیر جنگ داخلی است. ماموریتش این است که به دنیای واقعی برگردد و بریل را بکشد، چون او با تخیل این جنگ آن را به وجود آورده است. در طول رمان بریل قصه­های کوتاه دیگری را هم درباره­ی جنگ تعریف می­کند. پس ما با ساختار داستان در داستان مواجه­ایم. در این رمان سینما و فیلم هم رکنی اساسی محسوب می­شود. آگوست بریل و نوه­اش با هم فیلم تماشا می­کنند و بعد به بررسی آنها می­پردازند. زبان و قواعد سینما و وجود مباحث نظری و نقد در بخش­هایی از این رمان تنیده شده است. راوی که همان آگوست بریل است در جای­جای رمان دیدگاه­های نظری­اش را درباره­ی رمان، سینما، رز هاثورن و... برای­ماه بازگو می­کند.

"کتاب اوهام" هم دیوید زیمر استاد ادبیات تطبیقی و نویسنده ای است که مجذوب آثار یکی از کمدین­های سینمای صامت به نام هکتور مان می­شود. هکتور مان سال­ها پیش در اوج شهرت هنری نگهان ناپدید می­شود و حال روایت­های مختلفی درباره­ی او وجود دارد. زیمر برای تماشای فیلم­های مان مجبور می­شود به شهرهای مختلف و چند کشور دیگر سفر کند. فیلم­ها را بارها تماشا می­کند و نت بر می­دارد و شروع به نوشتن کتابی درباره­ی آثار او می­شود. فصل دوم کتاب به طور کامل تفسیر و تحلیل فیلم­های مان است، تحلیل منتقدی که با خوانشی دقیق و با استفاده از زبان نقد و سینما مجموعه آتار هنرمندی را بررسی می­کند. این فصل به نوعی چکیده­ یا بخشی از کتابی است که زیمر نوشته است. "کتاب اوهام" رمان کارآگاهی نیست ولی شخصیت اصلی مدام در جستجوست؛ او هرچه بیشتر پیش می­رود به جای آنکه چهره­ی واقعی هکتور مان را کشف کند، با هویت چندپاره­ی او روبه­رو می­شود. هکتور در این سال­ها در انزوا فیلم ساخته، حتی تلاش زیمر برای تماشای این فیلم ها بی ثمر می­ماند و او فقط قادر به دیدن یکی از آنها می­شود و دنیای هنری مان پس از ناپدید شدن، هم برای زیمر ناشناخته می­ماند و هم برای خواننده. بارها و بارها شاهد هستیم که زیمر که راوی داستان هم هست روایت داستان را متوقف می­کند و به بحث­های نظری می­پردازد. ساختار داستان در داستان نیز بر کل اثر حاکم است. ما رمانی را می­خوانیم که در آن فردی کتابی نوشته درباره­ی هکتور مان، و برای نوشتن آن فیلم­هایی را تماشا کرده که داستان­شان را برای ما روایت می­کند. وجود این مشخصه ها آتار استر را به نمونه­های بارز ادبیات پست­ مدرن تبدیل می­کند.

نوشته شده توسط الاهه دهنوی در پنجشنبه 10 اردیبهشت1388 و ساعت 21:56 |